- پسرو
- پسر کوچک فرزند خرد
معنی پسرو - جستجوی لغت در جدول جو
- پسرو
- پسرک، پسر کوچک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مشهور، نیک نام، پادشاه، نیکنام، دارای آوازه نیکی، لقب چند تن از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو پادشاه کیانی وخسروپرویز پادشاه ساسانی
مرید، طرفدار، تابع
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
پادشاه، قیصر
پرنور
حالت وچگونگی پسر بنوت
پسر کوچک فرزند خرد
صندوقخانه کوچک
پس رونده پی رو تابع، دنبال
وصله پینه در پی
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
پسرو، پسربچه، پسر کوچک
اتاق کوچک عقب اتاق دیگر، صندوق خانه
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
پرنور، پرروشنایی، کنایه از دارای قدرت بینایی زیاد
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
مربوط به پسر، ویژگی کسی که به فرزند پسر علاقۀ بیشتری دارد
آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند، ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور)
کیسه، کیسه پول
پیر کوچک اندام
پادشاه
خسرو سیارگان: کنایه از خورشید
خسرو مشرق: کنایه از خورشید
خسرو سیارگان: کنایه از خورشید
خسرو مشرق: کنایه از خورشید
وصله، پینه
پس رونده، پیرو
بی شرم، بی حیا
آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
Following
Cheeky