معنی پرسو
پرسو
پرنور، پرروشنایی، کنایه از دارای قدرت بینایی زیاد
تصویر پرسو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرسو
پرسو
پرسو
پرنور
فرهنگ لغت هوشیار
پرسو
پرسو
پرنور. مقابل کم سو: چراغی پرسو. چشمی پرسو
لغت نامه دهخدا
پرسون
پرسون
برهون هاله، خرمن ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
پرستو
پرستو
اسم یک پرنده، پرنده ای سیاه و سفید با بالهای باریک که مهاجر است
فرهنگ نامهای ایرانی
پرتو
پرتو
روشن، تابش، فروغ، درخشش، تلألو
فرهنگ نامهای ایرانی
پرتو
پرتو
اشعه
فرهنگ واژه فارسی سره
پرسش
پرسش
سئوال
فرهنگ واژه فارسی سره
پرستو
پرستو
ابابیل
فرهنگ واژه فارسی سره
ترسو
ترسو
کم جرات، کسی که دچار بیم و ترس شود، بسیار ترس
فرهنگ لغت هوشیار