- پساوند
- قافیه یا مقطع قصیده
معنی پساوند - جستجوی لغت در جدول جو
- پساوند
- پسوند، قافیه،
برای مثال همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند ، مقطع شعر(لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)
- پساوند ((پَ وَ))
- قافیه شعر، جزوی که به آخرکلمه اضافه شود و تغییری در معنی آن دهد، پسوند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین
چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود، پژوند، پژاون، برای مثال دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست / فروبند در خانه به فلج و به پژاوند (رودکی - ۵۲۲)
چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند
چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند
((پَ وَ))
فرهنگ فارسی معین
چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند، چوب گازران، کدین
بندی که بر پای نهند
پساوند
پابند، ریسمانی که با آن پای حیوان یا اسیر یا مجرم را ببندند، پای بند، پای وند، چدار
در دستور زبان حروفی که در آخر بعضی کلمات افزوده می شود و در معنی آن ها تصرف می کند مانند «وار» در کلمات بنده وار، پری وار، شاهوار و «ین» در کلمات زرین، سیمین، نمکین و «بان» در کلمات باغبان، دربان، دشتبان
گذرواژه
آرسطولوخیا
زمین ناهموار
لمس کننده، حس لامسه
کوهی بسیار مرتفع از سلسله جبال البرز که همیشه از برف و یخ پوشیده شده و واقع است مابین طبرستان و ری
سکو، صفه
پاوند، پیک پیاده که در هر منزل میداشتند تا پیک خسته و مانده نامه باو میداد و بدین طریق نامه زودتر بمقصد میرسد
نامی از نامهای الهی
صفه بلند که سقف آنرا بستونها افراشته باشند، بالا خانه ای که پیش آن ایوان گشاده باشد
پارسی تازی گشته سگاوند کوهی در سیستان
دنباله لشکر
لمس کردن، دست مالیدن
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
کلمه ای که در آغاز کلمه دیگر درآید و کمایش تصرفی در معنی آن کند مقابل پسوند. توضیح استعمال این کلمه مستحدث و در در عصر ما معمول شده. یا پیشوند فعل. کلمه ای که آغاز فعل در آید و کما بیش تصرفی در معنی آن کند
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید و تغییری مختصر در معنی آن دهدپیشوند تصدیر مزید مقدم مقابل پساوند. توضیح این کلمه مستحدث است
پرند
لمس کننده، دست مالنده