جدول جو
جدول جو

معنی پاوند

پاوند((وَ))
بندی که بر پای گنهکار و مجرم نهند
تصویری از پاوند
تصویر پاوند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاوند

پاوند

پاوند
پابَند، ریسمانی که با آن پای حیوان یا اسیر یا مجرم را ببندند، پای بَند، پای وَند، چِدار
پاوند
فرهنگ فارسی عمید

پاوند

پاوند
بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. (برهان). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه لغتی در آن. (رشیدی). پابند. کند. کنده. زنجیر. زاولانه: ایزد ما را و شما را نگاهدارد از غلها و باوندهای جهل و نادانی. (کشف اِ) :
عدو را از تو بهره غل ّ و پاوند
ولی را از تو بهره تاج و پرگر.
دقیقی
لغت نامه دهخدا

باوند

باوند
اصیل، خانوادهایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه نهادند (نگارش کردی: باوهند)
باوند
فرهنگ نامهای ایرانی

پایوند

پایوند
پاوند، پیک پیاده که در هر منزل میداشتند تا پیک خسته و مانده نامه باو میداد و بدین طریق نامه زودتر بمقصد میرسد
فرهنگ لغت هوشیار