جدول جو
جدول جو

معنی پرگنه - جستجوی لغت در جدول جو

پرگنه
پرگناه، آنکه گناه بسیار مرتکب شده، گناهکار
تصویری از پرگنه
تصویر پرگنه
فرهنگ فارسی عمید
پرگنه
ناحیه، ایالت، استان، قسمتی از کشور
ترکیبی از داروهای خوش بو
تصویری از پرگنه
تصویر پرگنه
فرهنگ فارسی عمید
پرگنه
پر گناه
تصویری از پرگنه
تصویر پرگنه
فرهنگ لغت هوشیار
پرگنه
((پَ گَ نَ یا نِ))
زمینی را گویند که از آن مال و خراج بستانند
تصویری از پرگنه
تصویر پرگنه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرگناه
تصویر پرگناه
کسی که گناه بسیار مرتکب شده، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگره
تصویر پرگره
دارای گره بسیار، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگند
تصویر پرگند
بسیار بدبو، گندیده
فرهنگ فارسی عمید
آنچه بنوک انگشت ابهام و سبابه توان گرفت از آرد و نمک و شکر و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگند
تصویر پرگند
گندیده و بد بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگره
تصویر پرگره
پرچین و شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرینه
تصویر پرینه
فرانسوی میانین پریروزی
فرهنگ لغت هوشیار