جدول جو
جدول جو

معنی پرگره

پرگره
دارای گره بسیار، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
تصویری از پرگره
تصویر پرگره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرگره

پرگره

پرگره
پرعُقَد. پرشکنج. پرچین:
سیاوش ز گفت گروی زره
بُرو پر ز چین کرد و رخ پرگره.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پروره

پروره
جانوری که در پروار بسته فربه کرده باشند پرواری: (چو مرغ پروره مغرور خصمت آگه نیست از آنکه رمح غلامان تست با بزنش) (شهاب الدین موید سمرقندی)
پروره
فرهنگ لغت هوشیار