- پرگناه
- کسی که گناه بسیار مرتکب شده، گناهکار
معنی پرگناه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکسوم
که گناه بسیار دارد بزه کار گناهکار اثیم، جمع پر گناهان
پر گناه
پرگناه، آنکه گناه بسیار مرتکب شده، گناهکار
ناحیه، ایالت، استان، قسمتی از کشور
ترکیبی از داروهای خوش بو
ترکیبی از داروهای خوش بو
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند، حشره ای با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ
اجازه، جواز، مجوز
مسکن، آغل
سخت خندان
پرگوی بسیار گوی روده دراز پر نفس: آدم پرچانه ایست
پر آه پر انین
پر نخوت پر فیریدگی پر بطر پر غمزه
پر آتش
جایی مرتفع که احتمال سقوط از آن رود لغزشگاه مزله
پراندوه
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
پر از گیاه گیاه ناک پر نبات
پراگنده
فرودگاه هواپیما
آنکه دارای پر سیاه رنگ است سیاه پر مقابل پر سفید
سئوال کننده، مستفهم
شخص بزرگ و مشهور
پرزدار
حشره ایکه دارای بالهای نازک رنگین که روی گلها می نشیند
بسیار نقش دارنده
طرح، نقشه
پرسوز و تب و تاب
جنسی است از پارچه مثقالی
پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد را، جمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند