جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرگمان

پیگمان

پیگمان
هر یک از مواد رنگی موجود در سلول گیاهی یا جانوری که به آن رنگ می دهد، رنگ دانه
فرهنگ فارسی عمید

ارگمان

ارگمان
موضعی است به پنج فرسخی جنوب آباده. (فارسنامه) ، اثری. نشانی: ما به ارم، نیست در آن کسی و نه اثری و نه نشانی. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا

پرمان

پرمان
فرمان امر: (و خزانه بقلعه شادیاخ نهاده بود بحکم پرمان امیر مسعود) (بیهقی)
پرمان
فرهنگ لغت هوشیار

پرمان

پرمان
فرمان، امر، دستور، حُکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حُکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل
پرمان
فرهنگ فارسی عمید

پرمان

پرمان
فرمان. اَمر: عبدوس بازنمود که چند مهم دیگر است با وی (آلتونتاش) و جواب یافت که... شغلی و پرمانی که باشد و هست بنامه راست باید کرد. (تاریخ بیهقی). چون فرمان خداوند بر این جمله است پرمان بردارم. (تاریخ بیهقی). و خزانه به قلعۀ شادیاخ نهاده بود بحکم پرمان امیرمسعود. (تاریخ بیهقی).
- پرمان یافتن، فرمان یافتن. مردن. گذشته شدن. وفات کردن. درگذشتن: چون پدر ما پرمان یافت و برادر ما را بغزنین آوردند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پرگان

پرگان
دیه پرگان، بر مسافت قلیلی از مشرق قیر است و آنرا قلعۀ پرگان نیز گویند
لغت نامه دهخدا