جدول جو
جدول جو

معنی پرورشگاه - جستجوی لغت در جدول جو

پرورشگاه
محل پرورش، جایی که کودکان بی سرپرست را نگه داری، پرستاری و تربیت می کنند، دارالتربیه
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
فرهنگ فارسی عمید
پرورشگاه
(پَرْ وَ رِ)
محل پرورش. آنجا که نگاهدارند و پرورش دهند. آنجا که تربیت کنند:
دو پستان که امروز دلخواه اوست
دو چشمه هم از پرورشگاه اوست.
(بوستان).
- پرورشگاه یتیمان، جائی که کودکان یتیم را در آن نگاهداری و پرستاری کنند. دارالایتام
لغت نامه دهخدا
پرورشگاه
محل نگهداری و پرورش
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
پرورشگاه
محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
فرهنگ فارسی معین
پرورشگاه
دارالایتام، دارالتربیه، شیرخوارگاه، یتیم خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
از نام های باری تعالی، تربیت کننده، مربی، پرورش دهنده، پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
جای پرستش و عبادت، معبد، عبادتگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروش، محل فروش اجناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروردگان
تصویر پروردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخاشگاه
تصویر پرخاشگاه
میدان جنگ، جای جنگ و نبرد
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
جای فروش. جای فروختن متاع و کالا. دکان. (یادداشت بخط مؤلف). در تداول مردم، بیشتر به دکانهای بزرگ که متاع متنوع دارند اطلاق شود
لغت نامه دهخدا
(پُ سِ)
جای پرسش
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پرخاشگه. میدان جنگ. آوردگاه. آوردگه:
بپرخاشگه جان ستان دیدمت
قوی دست و چابک عنان دیدمت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ رَتِ)
معبد. صومعه. عبادت جای. عبادت گاه
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ دَ/ دِ)
پرورش یافتگان. تربیت شدگان:
جهانا چه خواهی ز پروردگان
چه پروردگان داغ دل بردگان.
فردوسی.
همه دخت پروردگانش بناز
برین گونه بردند پیشش نماز.
فردوسی.
بخواهد خوردمر پروردگان خویش را گیتی
نخواهد رستن از چنگال او سندی و نه هندی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(پَ رِ)
فرودگاه هواپیما
لغت نامه دهخدا
تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
پرورنده، مربی، پرورش دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
جای فروختن متاع و کالا، دکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشگاه
تصویر پرشگاه
فرودگاه هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسشگاه
تصویر پرسشگاه
جای پرسش محل سوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
معبد، صومعه، عبادتگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخاشگاه
تصویر پرخاشگاه
آوردگاه آوردگه میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروردگان
تصویر پروردگان
پنج روز آخر آبان ماه قدیم پنج روز پسین اندر آبانماه (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
((پَ وَ دِ))
پرورش دهنده، پادشاه، یکی از نام های خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروشگاه
تصویر فروشگاه
((فُ))
محل فروش اجناس، جای فروش، مغازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستشگاه
تصویر پرستشگاه
((پَ رَ تِ))
معبد، جای عبادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژوهشگاه
تصویر پژوهشگاه
مرکز تحقیقات
فرهنگ واژه فارسی سره
آفریدگار، الله، ایزد، جان آفرین، خدا، دادار، رب، کردگار، یزدان
متضاد: بنده، عبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرستشکده، عبادتگاه، معبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دکان، سوپر، سوپرمارکت، مغازه
فرهنگ واژه مترادف متضاد