فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، فروردیان
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردَگان، فوردیان، فَروَردَیان
تربیت کردنی. قابل تربیت. پرورش دادنی. قابل پرورش. نشو و نموّ یافتنی: به رستم همی داد ده دایه شیر که نیروی مردست و سرمایه شیر چو ازشیر آمد سوی خوردنی شد از نان و از گوشت پروردنی بدی پنج مرده مر او را خورش بماندند مردم از آن پرورش. فردوسی
تربیت کردنی. قابل تربیت. پرورش دادنی. قابل پرورش. نشو و نموّ یافتنی: به رستم همی داد ده دایه شیر که نیروی مردست و سرمایه شیر چو ازشیر آمد سوی خوردنی شد از نان و از گوشت پروردنی بدی پنج مرده مر او را خورش بماندند مردم از آن پرورش. فردوسی