جدول جو
جدول جو

معنی پرهز - جستجوی لغت در جدول جو

پرهز
پرهیز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پریز
تصویر پریز
جای دوشاخۀ برق که به دیوار نصب می کنند و آن را به سیم برق اتصال می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریز
تصویر پریز
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، غرویزن، تنگ بیز، تنک بیز، پریزن، پرویزن، چاولی، گربال، آردبیز، منخل، غربیل، موبیز، پرویز، غربال
سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، پروز، پراویز، فرویز
فریاد، نعره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
پرهیزیدن، حذر، احتراز، اجتناب، خویشتن داری، خودداری از انجام دادن کاری یا خوردن چیزی که ضرر داشته باشد، خودداری از حرام
پرهیز جستن: دوری کردن از کاری یا چیزی، خودداری کردن از خوردن بعضی خوراکی ها، پرهیز کردن
پرهیز شکستن: ترک پرهیز کردن
پرهیز کردن: دوری کردن از کاری یا چیزی، خودداری کردن از خوردن بعضی خوراکی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزه
تصویر پرزه
پرز جامه و فرش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروز
تصویر پروز
سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، حاشیه، پینه، وصله، کنایه از نژاد، اصل و نسب، برای مثال بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاه آفریدون کشد پروزم (فردوسی - ۲/۲۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
آنچه زنان بخود بر گیرند شافه حمول. آنچه زنان بخود برگیرند شیاف. شافه فرزجه، نهایت قلیل و کم: یک پرزه نمک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی گیرک، دو شاخه وسیله ای که از مجاورت و نزدیکی جسم الکتریسیته داری برق بگیرد، دو شاخه برای گرفتن جریان برق گیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
احتزاز، اجتناب، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریز
تصویر پریز
((پِ))
وسیله ای برای اتصال دو شاخه برق، تلفن، سیم آنتن یا سیم زمین که در محل ثابتی روی دیوار نصب می شود و گاهی هم به صورت سیار است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
خویشتن داری، نخوردن بعضی از غذاها، خودداری از حرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروز
تصویر پروز
((پَ وَ))
نژاد، اصل و نسب، وصله، پینه، پارچه باریک حاشیه لباس، هر چیز گستردنی، سجاف جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریز
تصویر پریز
((پَ))
فریاد، نعره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرزه
تصویر پرزه
آن چه زنان به خود برگیرند، شیاف، شافه، فرزجه، پرزگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروز
تصویر پروز
فریز. فرزد. فروزد، نوعی از سبزه در غایت سبزی و طراوت، مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
خودداری، امتناع، دوری، اجتناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
Refrainment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
abstention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
çekingenlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
자제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
遠慮
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
הימנעות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
परहेज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
penghindaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
การหลีกเลี่ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
воздержание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
onthouding
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
abstención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
astensione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
abstenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
克制
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
wstrzemięźliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
утримання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
Enthaltung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرهیز
تصویر پرهیز
kujizuia
دیکشنری فارسی به سواحیلی