جدول جو
جدول جو

معنی پرمغز - جستجوی لغت در جدول جو

پرمغز
میوه یا دانه که مغز بسیار دارد، سخن پرمعنی
تصویری از پرمغز
تصویر پرمغز
فرهنگ فارسی عمید
پرمغز(پُ مَ)
که مغز بسیار دارد.
- گفتۀ پرمغز، سخنی پرمعنی.
- مردی پرمغز، مردی سخت دانا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرماز
تصویر پرماز
ترنجیده، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پرچین. پرشکن. ترنجیده:
درچو بگشاد و بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچۀ تابان چون زهره و ماه
بچۀ سرخ چو خون و بچۀ زرد چو کاه
سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه
هر یکی با شکمی حامل و پرمازلبی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(پُ)
علف (یابس) را گویند. سبزه خشک شده است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ)
نافهم. بی شعور. احمق:
خری خرمغز مغزی پر ز خرچنگ
وز آن دلتنگ رو آفاق دلتنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ مَ)
یکی از قراء تنکابن مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 107)
لغت نامه دهخدا
که مغز بسیار دارد. یا گفته پر مغز. سخن پر معنی. یا مرد پر مغز. بسیار دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرموز
تصویر پرموز
امید و انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرماز
تصویر پرماز
((پَ))
پرچین، پرشکن، ترنجیده
فرهنگ فارسی معین
خرمگس
فرهنگ گویش مازندرانی
نام یکی از روستاهای شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی