جدول جو
جدول جو

معنی پرمغز

پرمغز
میوه یا دانه که مغز بسیار دارد، سخن پرمعنی
تصویری از پرمغز
تصویر پرمغز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرمغز

پرمغز

پرمغز
که مغز بسیار دارد.
- گفتۀ پرمغز، سخنی پرمعنی.
- مردی پرمغز، مردی سخت دانا
لغت نامه دهخدا

پر مغز

پر مغز
که مغز بسیار دارد. یا گفته پر مغز. سخن پر معنی. یا مرد پر مغز. بسیار دانا
فرهنگ لغت هوشیار

پرماز

پرماز
ترنجیده، پُرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چُروکیده، پُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرگِرِه، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، اَنجوخیده، آژَنگ ناک
پرماز
فرهنگ فارسی عمید

پرماز

پرماز
پرچین. پرشکن. ترنجیده:
درچو بگشاد و بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچۀ تابان چون زهره و ماه
بچۀ سرخ چو خون و بچۀ زرد چو کاه
سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه
هر یکی با شکمی حامل و پرمازلبی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

خرمغز

خرمغز
نافهم. بی شعور. احمق:
خری خرمغز مغزی پر ز خرچنگ
وز آن دلتنگ رو آفاق دلتنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا