قبرستانی عظیم به پاریس که بسال 1804 میلادی / 1218 هجری قمری افتتاح شد و به قسمت شرقی پاریس در منیل منتان واقع است و محل آن سابقاً ملک پرلاشز کنفسور لوئی چهاردهم بود و آنرا کوره های خاص سوزانیدن اجساد و دخمه هاست
قبرستانی عظیم به پاریس که بسال 1804 میلادی / 1218 هجری قمری افتتاح شد و به قسمت شرقی پاریس در مِنیل مُنتان واقع است و محل آن سابقاً ملک پرلاشز کنفسور لوئی چهاردهم بود و آنرا کوره های خاص سوزانیدن اجساد و دخمه هاست
پرداختن، برای مثال همیشه به یزدان پرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجی سرای (فردوسی - ۸/۴۱۶) پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز، پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز، در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود، در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
پرداختن، برای مِثال همیشه به یزدان پرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجی سرای (فردوسی - ۸/۴۱۶) پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز، پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز، پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز، در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود، در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
پر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
پَر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
درشتی و تندی از روی خشم، عتاب، برای مثال چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی - ۱۲۳)، جنگ وجدال، کارزار، پیکار پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
درشتی و تندی از روی خشم، عتاب، برای مِثال چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی - ۱۲۳)، جنگ وجدال، کارزار، پیکار پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
ترنجیده، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، انجوخیده، آژنگ ناک
ترنجیده، پُرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چُروکیده، پُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرگِرِه، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، اَنجوخیده، آژَنگ ناک
توجه. اشتغال: به سه روز شاه جهان را ز رزم نبد ایچ پردازش خواب و بزم. فردوسی. ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است و شاید اصلاً در این بیت پرواش از... بوده است
توجه. اشتغال: به سه روز شاه جهان را ز رزم نبد ایچ پردازش خواب و بزم. فردوسی. ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است و شاید اصلاً در این بیت پرواش از... بوده است