جدول جو
جدول جو

معنی پرپاش

پرپاش
طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن بریزند و پاک کنند
تصویری از پرپاش
تصویر پرپاش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرپاش

پرپاش

پرپاش
طبقی چوبین که با آن حبوب را پاش دهند طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن ریزند و پاک کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پرپاش

پرپاش
طبق چوبین که بدان حبوب را برای گرفتن فضول پاش دهند: وقتی حضرت خاقان (فتحعلیشاه) به حسین قلیخان... فرمودند... شنیده ام در عروسی مادر من از اشخاصی بوده ای که خوانچۀ شیرینی بر سر داشته از خانه پدرم ب خانه والده ام می بردند، حسین قلیخان عرض کرد در عروسی مادرتان بودم اما شیرینی و خوانچه و خانه ای در میان نبود کشمش بود و بادام در میان پرپاش یعنی طبق چوبی از این آلاچیق به آن آلاچیق بردیم. خاقان مغفور بسیار خندیدند... و فرمایش کردند تو راست میگوئی خداوند عالم ماها را از آن اطاقهای چوبین به این عمارات رنگین دل نشین رسانید ذلک فضل اﷲ یؤتیه من یشاء. (تاریخ عضدی)
لغت نامه دهخدا

پرخاش

پرخاش
درشتی و تندی از روی خشم، عتاب، برای مِثال چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی - ۱۲۳)، جنگ وجدال، کارزار، پیکار
پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
پرخاش
فرهنگ فارسی عمید