هاردوئن د بومن د. آرشوک پاریس و مورخ. مؤلف ترجمه احوال هانری چهارم. مولد بومن (وین) در 1605 میلادی (1013 هجری قمری) و وفات در 1671 میلادی (1080 هجری قمری)
هاردوئن دُ بومُن دُ. آرشِوِک پاریس و مورخ. مؤلف ترجمه احوال هانری چهارم. مولد بومُن (وین) در 1605 میلادی (1013 هجری قمری) و وفات در 1671 میلادی (1080 هجری قمری)
از سرداران اسکندر مقدونی. وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که روایت هر یک را جداگانه ذکر کنیم. دیودر صقلی اسامی ایالات واشخاص را چنین نوشته: 1- مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس گردید (این همان شخص است که درباره او نوشته اند که پسر نامشروع فلیپ دوم پدر اسکندر بود). 2- سوریه به لائومدون می تی لنی رسید. 3- کیلیکیه به فیلوتاس. 4- ماد (بزرگ) به پی تون. 5- پافلاگونیه و کاپادوکیه با آن ایالات دولت هخامنشی که اسکندر بدانجاها قشون نکشیده بود (مانند پنت، ارمنستان و غیره) به اومن (منشی اسکندر). 6- پام فیلیه و فریکیۀ علیا و لیکیه به آنتی گون. 7- کاریه به کاساندر. 8- لیدیه به مل آگر (از این جا باید استنباط کرد که تقسیم ایالات قبل از کشته شدن او انجام یافته ؟). 9- فریگیۀ سفلی یاهلس پونت به لئوناتوس. 10- در اروپا تراکیه و صفحاتی که مجاور دریای سیاهند به لیزیماک. 11- مقدونیه با ولایات تابعۀ آن به آن تی پاتر. 12- راجع به آسیای علیا قرار دادند که تغییری در ایالات آن ندهند بنابراین صفحات مجاور این قسمت ها نیز در تحت ادارۀ تاکسیل ماندند (مقصود از آسیای علیا در این جا افغانستان شرقی کنونی و صفحات مجاور رود سند است). 13- ایالتی که در نزدیکی پاراپامیزاد بود، به اکسیارتس ایرانی، پدر رکسانه والی باختر. 14- رخج و نیز گدروزی (بلوچستان کنونی) به سی برتیوس. 15- هرات و زرنگ (سیستان) به ستاسانور سولیانی. 16- باختر و سغد به فیلیپ. 17- پارت (خراسان) و گرگان به فراتافرن ایرانی. 18- پارس به په سست. 19- کرمان به تل پولم. 20- مادبه آتراپس ایرانی (آریان در کتاب 4 فصل 18 او را آثروپاتس نامیده و ژوستن در کتاب 13 بند 4 آتروپاتس معلوم است که مقصود دیودور از ماد در دفعۀ اولی ماد بزرگ است و در دفعۀ دوم ماد کوچک. این ماد از اسم والی اش، که آثروپات نام داشت بعدها موسوم به آثروپاتن گردید و به فارسی آثروپاتکان می گفتند این نام در قرون بعد به آذرپاتگان و آذرپایگان و معرب آن آذربایجان تبدیل یافته). 21- بابل به آرخون. 22- بین النهرین به آرک سیلاس. 23- تاکسیل و پروس به پادشاهی مملکتشان ابقاء شدند. سلکوس به فرماندهی سواره نظام که ملقب به هتر بود معین گردید ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود. آریده فیلیپ مأمور شد که لوازم مراسم دفن اسکندر را تدارک کرده گردونه ای بسازد تا نعش اسکندر را به معبد آمون برند. در باب تقسیم ممالک روایت ژوستن در زمینۀ روایت دیودور است ولی اختلافاتی نیز بین دو روایت موجود است که ذکر میکنیم. مورخ مذکور گوید (کتاب 13 بند 4) : 1- ماد علیا (ماد کوچک یا آذربایجان به آتروپات رسید) در بعضی نسخ کتاب ژوستن این نام را آکروپات نوشته اند، که باید مصحف آگروپات باشد، زیرا آگر در کردی بمعنی آثر و آتر است، که به زبان کنونی پارسی آتش گوئیم). 2- ماد سفلی (یعنی ماد بزرگ یا عراق عجم قرون بعد) به پدر زن پریکادس. 3- شوش به سینوس. 4- لیکیه و پام فیلیه به نه آرخ. 5- لیدیه به م آندر. 6- باختر به آمین تاس. 7- سغد به سی ته اوس. 8- پارت به نیکانور. 9- گرکان به فیلیپ. 10- ارمنستان به فراتافرن. 11- مردم پلاسک به آرخاس. 12- پارس به تلپ تولم. 13- بابل به په سست. ریاست لشکر بعهدۀ سلکوس پسر آنتیوخوس و ریاست قراول مخصوص پادشاه به کاساندر پسر آن تی پاتر. در باختر مجاور سند تغییری روی نداده. پی تون پسر آژنور به ریاست مستعمرات یونانی و مقدونی در هند منصوب گشت. ژوستن اسم اکسیارتس را اکس تارخس نوشته بالاخره مورخ مذکور گوید: که این تقسیم ممالک برای عده ای از اشخاص باعث ارتقاء گردید زیرا اینها اگرچه برای حکومت معین شده بودند ولی پس از چندی ایالات را ممالک خودشان دانسته عنوان پادشاهی اختیار کردندو دولتهائی تشکیل یافت که به میراث به اعقاب آنها رسید. تقسیم ایالات بین اشخاص موافق نوشته های کنت کورث از این قرار بوده (کتاب 10، بند 10) : مصر و آن قسمتی از افریقا، که تسخیر شده بود به بطلمیوس رسید (بطلمیوس پسر لاگس). سوریه به لائومدون و فینیقیه نیز. کیلیکیه به فیلوتاس. لیکیه و پام فیلیه و فریگیۀ بزرگ یا علیا به آنتیگون. کاریه به کاساندر. لیدیه به مناندر. فریگیۀ کوچک در نزدیکی هلس پونت به لئوناتوس. کاپادوکیه و پافلاگونیه به اومن. او را هم مأمور کردنداین مملکت را تا طرابوزان دفاع کند و با اربات بجنگد، زیرا این یگانه پادشاهی بود که نمیخواست تمکین کند ماد را (مقصود ماد بزرگ است) به پی تون دادند. تراکیه را با مردمان مجاور دریای سیاه به لیزیماک. اما راجع به ولات هند و باختر و سغدیان و سایر مردمان که در کنار اقیانوس سرخ سکنی داشتند قرار دادند همان اختیارات را دارا باشند (یعنی آنها را تغییر ندادند، مقصود از دریای سرخ در اینجا دریای عمان است). کنت کورث ارمنستان را در فهرست ایالات ذکر نکرده و این نظر صحیح است زیرا اسکندر به ارمنستان نرفته بود. در باب آربات اگرچه کنت کورث تصریح نکرده که او در کدام قسمت آسیای صغیر پادشاه بوده ولی از نوشته های ژوستن (کتاب 13، بند 6) معلوم است که پردیکاس با آریارات پادشاه کاپادوکیه جنگیده بنابراین مقصود کنت کورث از آربات، آریارات پادشاه کاپادوکیه بوده، یعنی این اسم را تصحیف کرده. دیودور اسم پادشاه کاپادوکیه را آریارات نوشته چهار مورخی که روایاتشان در این مبحث ذکر شده از مردمانی که در قفقازیه سکنی داشتند و هردوت مساکن آنها را جزء ایالت 18 و 19 دولت هخامنشی بشمار آورده، ذکری نکرده اند. بنابراین باید گفت که این قسمت دولت هخامنشی جزء دولت اسکندر نبوده کلیهً از تقسیم ایالات چنین برمی آید که این قسمت های دولت هخامنشی درزمان اسکندر جزء دولت او بشمار نمی آمده، زیرا اسکندر تا آن جاها نرفته بود: پافلاگونیه، کاپادوکیه. پنت، ارمنستان، قفقازیه، لیبیا و حبشۀ مجاور مصر. در خاتمه کنت کورث گوید که هفت روز پس از فوت اسکندر رجال و سرداران مقدونی بفکر نعش او افتادند و آن را بوسیلۀ کلدانیها و مصریها بلسان کردند بعد بطلمیوس نعش را به منفیس پایتخت مصر برد و پس از چند سال آنرا به اسکندریه حمل کرده بخاک سپرد. (ایران باستان پیرنیاصص 1966- 1971) و سال قتل پردیکاس 321 قبل از میلاد بود
از سرداران اسکندر مقدونی. وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که روایت هر یک را جداگانه ذکر کنیم. دیودر صقلی اسامی ایالات واشخاص را چنین نوشته: 1- مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس گردید (این همان شخص است که درباره او نوشته اند که پسر نامشروع فلیپ دوم پدر اسکندر بود). 2- سوریه به لائومدون می تی لنی رسید. 3- کیلیکیه به فیلوتاس. 4- ماد (بزرگ) به پی تون. 5- پافلاگونیه و کاپادوکیه با آن ایالات دولت هخامنشی که اسکندر بدانجاها قشون نکشیده بود (مانند پنت، ارمنستان و غیره) به اِومن (منشی اسکندر). 6- پام فیلیه و فریکیۀ علیا و لیکیه به آنتی گون. 7- کاریه به کاساندر. 8- لیدیه به مِل آگر (از این جا باید استنباط کرد که تقسیم ایالات قبل از کشته شدن او انجام یافته ؟). 9- فریگیۀ سفلی یاهلس پونت به لئوناتوس. 10- در اروپا تراکیه و صفحاتی که مجاور دریای سیاهند به لیزیماک. 11- مقدونیه با ولایات تابعۀ آن به آن تی پاتر. 12- راجع به آسیای علیا قرار دادند که تغییری در ایالات آن ندهند بنابراین صفحات مجاور این قسمت ها نیز در تحت ادارۀ تاکسیل ماندند (مقصود از آسیای علیا در این جا افغانستان شرقی کنونی و صفحات مجاور رود سند است). 13- ایالتی که در نزدیکی پاراپامیزاد بود، به اِکسیارتس ایرانی، پدر رُکسانه والی باختر. 14- رُخج و نیز گدروزی (بلوچستان کنونی) به سی برتیوس. 15- هرات و زرنگ (سیستان) به ستاسانور سولیانی. 16- باختر و سغد به فیلیپ. 17- پارت (خراسان) و گرگان به فراتافرن ایرانی. 18- پارس به په سست. 19- کرمان به تل پولم. 20- مادبه آتراپس ایرانی (آریان در کتاب 4 فصل 18 او را آثروپاتس نامیده و ژوستن در کتاب 13 بند 4 آتروپاتس معلوم است که مقصود دیودور از ماد در دفعۀ اولی ماد بزرگ است و در دفعۀ دوم ماد کوچک. این ماد از اسم والی اش، که آثروپات نام داشت بعدها موسوم به آثروپاتن گردید و به فارسی آثروپاتکان می گفتند این نام در قرون بعد به آذرپاتگان و آذرپایگان و معرب آن آذربایجان تبدیل یافته). 21- بابل به آرخون. 22- بین النهرین به آرک سیلاس. 23- تاکسیل و پروس به پادشاهی مملکتشان ابقاء شدند. سلکوس به فرماندهی سواره نظام که ملقب به هتر بود معین گردید ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود. آریده فیلیپ مأمور شد که لوازم مراسم دفن اسکندر را تدارک کرده گردونه ای بسازد تا نعش اسکندر را به معبد آمون برند. در باب تقسیم ممالک روایت ژوستن در زمینۀ روایت دیودور است ولی اختلافاتی نیز بین دو روایت موجود است که ذکر میکنیم. مورخ مذکور گوید (کتاب 13 بند 4) : 1- ماد علیا (ماد کوچک یا آذربایجان به آتروپات رسید) در بعضی نسخ کتاب ژوستن این نام را آکروپات نوشته اند، که باید مصحف آگروپات باشد، زیرا آگر در کردی بمعنی آثر و آتر است، که به زبان کنونی پارسی آتش گوئیم). 2- ماد سفلی (یعنی ماد بزرگ یا عراق عجم قرون بعد) به پدر زن پریکادس. 3- شوش به سینوس. 4- لیکیه و پام فیلیه به نه آرخ. 5- لیدیه به م آندر. 6- باختر به آمین تاس. 7- سغد به سی ته اوس. 8- پارت به نیکانور. 9- گرکان به فیلیپ. 10- ارمنستان به فراتافرن. 11- مردم پلاسک به آرخاس. 12- پارس به تلپ تولم. 13- بابل به په سست. ریاست لشکر بعهدۀ سلکوس پسر آنتیوخوس و ریاست قراول مخصوص پادشاه به کاساندر پسر آن تی پاتر. در باختر مجاور سند تغییری روی نداده. پی تون پسر آژنور به ریاست مستعمرات یونانی و مقدونی در هند منصوب گشت. ژوستن اسم اُکسیارتس را اکس تارخس نوشته بالاخره مورخ مذکور گوید: که این تقسیم ممالک برای عده ای از اشخاص باعث ارتقاء گردید زیرا اینها اگرچه برای حکومت معین شده بودند ولی پس از چندی ایالات را ممالک خودشان دانسته عنوان پادشاهی اختیار کردندو دولتهائی تشکیل یافت که به میراث به اعقاب آنها رسید. تقسیم ایالات بین اشخاص موافق نوشته های کنت کورث از این قرار بوده (کتاب 10، بند 10) : مصر و آن قسمتی از افریقا، که تسخیر شده بود به بطلمیوس رسید (بطلمیوس پسر لاگس). سوریه به لائومدون و فینیقیه نیز. کیلیکیه به فیلوتاس. لیکیه و پام فیلیه و فریگیۀ بزرگ یا علیا به آنتیگون. کاریه به کاساندر. لیدیه به مناندر. فریگیۀ کوچک در نزدیکی هلس پونت به لئوناتوس. کاپادوکیه و پافلاگونیه به اومن. او را هم مأمور کردنداین مملکت را تا طرابوزان دفاع کند و با اربات بجنگد، زیرا این یگانه پادشاهی بود که نمیخواست تمکین کند ماد را (مقصود ماد بزرگ است) به پی تون دادند. تراکیه را با مردمان مجاور دریای سیاه به لیزیماک. اما راجع به وُلات هند و باختر و سغدیان و سایر مردمان که در کنار اقیانوس سرخ سکنی داشتند قرار دادند همان اختیارات را دارا باشند (یعنی آنها را تغییر ندادند، مقصود از دریای سرخ در اینجا دریای عمان است). کنت کورث ارمنستان را در فهرست ایالات ذکر نکرده و این نظر صحیح است زیرا اسکندر به ارمنستان نرفته بود. در باب آربات اگرچه کنت کورث تصریح نکرده که او در کدام قسمت آسیای صغیر پادشاه بوده ولی از نوشته های ژوستن (کتاب 13، بند 6) معلوم است که پردیکاس با آریارات پادشاه کاپادوکیه جنگیده بنابراین مقصود کنت کورث از آربات، آریارات پادشاه کاپادوکیه بوده، یعنی این اسم را تصحیف کرده. دیودور اسم پادشاه کاپادوکیه را آریارات نوشته چهار مورخی که روایاتشان در این مبحث ذکر شده از مردمانی که در قفقازیه سکنی داشتند و هردوت مساکن آنها را جزء ایالت 18 و 19 دولت هخامنشی بشمار آورده، ذکری نکرده اند. بنابراین باید گفت که این قسمت دولت هخامنشی جزء دولت اسکندر نبوده کلیهً از تقسیم ایالات چنین برمی آید که این قسمت های دولت هخامنشی درزمان اسکندر جزء دولت او بشمار نمی آمده، زیرا اسکندر تا آن جاها نرفته بود: پافلاگونیه، کاپادوکیه. پنت، ارمنستان، قفقازیه، لیبیا و حبشۀ مجاور مصر. در خاتمه کنت کورث گوید که هفت روز پس از فوت اسکندر رجال و سرداران مقدونی بفکر نعش او افتادند و آن را بوسیلۀ کلدانیها و مصریها بلسان کردند بعد بطلمیوس نعش را به منفیس پایتخت مصر برد و پس از چند سال آنرا به اسکندریه حمل کرده بخاک سپرد. (ایران باستان پیرنیاصص 1966- 1971) و سال قتل پردیکاس 321 قبل از میلاد بود
از مردان سیاسی و خطبای بزرگ و جنگاوران قدیم آتن است که در سال 494 قبل از میلاد متولد شد و در 429 قبل از میلاد درگذشت. پریکلس درجوانی نزد آناگزاگراس و جمعی دیگر از دانشمندان زمان به تحصیل علوم وقت پرداخت. پس از آن چون سیمون پسر میلتیادس سردار معروف آتن بر طبقۀ اشراف ریاست داشت پریکلس بر آن شد که ریاست عوام را بدست آورد و سرانجام به نیروی کوشش بدین امر نائل آمد و به مقام استراتگوس رسید و سیمون راتبعید کرد (460). سپس به ازدیاد قوای بحری آتن همت گماشت و بر متصرفات آن شهر بیفزود و جزائر ابوئا و ساموس را تصرف کرد و در جنگهای پلوپونزوس مداخله کرد. (از 440 تا 431 قبل از میلاد) ولی در جنگهای اخیر شکست یافت و آتنیان احضار سیمون را لازم شمردند و اندکی از اقتدارات پریکلس بکاست. پس از مرگ سیمون (449) پریکلس مجدداً قدرت یافت و توسیدیدس را تبعید کرد (444) و جزیره شامس را که سر از اطاعت آتن پیچیده بود مجدداً تسخیر و مردم آنرا تنبیه کرد سپس برای آنکه اقتدارات خود را در جمع عوام محفوظ دارد از اهالی آتیکا آنان را که از پدر و مادرآتنی متولد نشده بودند از حقوق سیاسی محروم کرد و جمعی از مردم بیکار را بکار گماشت و برای انجام این مقصود به بنای ابنیه ای مانند پارتنون و ادئون و معبد الوزیس و غیره پرداخت. در زمان وی شعرائی مانند سوفوکلس و اری پیدوس پدید آمدند و دورۀ حکومت او از جهت ادبیات و صنایع به پایه ای رسید که آنرا از سایر ادوار برتر شمرده قرن پریکلس خواندند. از خطابه های پریکلس چیزی بر جای نیست لکن او در این فن مهارت بسیار داشته است چنانکه حتی رقیب وی توسیدیدس نیز مهارت او را کتمان کردن نتوانست. (فرهنگ اعلام و اصطلاحات تمدن قدیم). در تاریخ ایران باستان آمده است: پریکلس پسر کسان تیپ و از طرف مادراز خانوادۀ الکمئونید یعنی نجیب زاده بود کسان تیپ همان کسی است که در جدال میکال فرماندهی لشکر آتن داشت. پریکلس مدت سی سال در مشاغل مختلف بود و حکمران واقعی آتن بشمار میرفت، چنانکه توسیدید گوید: که این مدت را باید سلطنت پریکلس نامید. نظر و عمل او را مورخین بسیار ستوده اند این ناطق معروف، آتن را اول دولت دریائی یونان ساخت و پایۀ بحریۀ آنرا بر مبنائی محکم نهاد و بعد به مستملکات آتن توسعه داد و شهر آتن را با عمارات و ابنیۀ تاریخی بیاراست و ادبیات و صنایع را بدانجا تشویق کرد. و قسمتی از جنگهای آتن با ایران در زمان او روی داد. این جنگها اگرچه بگفتۀ یونانیها برای آتنی ها درخشان بود، ولی فایده ای برای آتن نداشت زیرا دولت هخامنشی دارای وسایل بی حد و حصر بود و میتوانست جنگها را بدرازا بکشاند. از طرف دیگر آتن مجبور بود همواره پول و سپاه بخارج یونان بفرستد بالاخره چون دیدند که نهایتی برای این جنگها نیست عقد عهدی را استقبال کردند و هم در زمان او آتن در جنگهای درونی یونان شرکت جست و بواسطۀ سیاست دربار ایران با حال فلاکت باری ازاین جنگ بیرون آمد. باوجود این جنگها پریکلس در بستر مرگ میگفت: ’یک زن آتیکی بواسطۀ من عزادار نشد’. و مقصودش این بود که تمام این جنگها را من به اقتضای سیاست و دولت کردم، نه از غرض شخصی و نفعی خصوصی
از مردان سیاسی و خطبای بزرگ و جنگاوران قدیم آتن است که در سال 494 قبل از میلاد متولد شد و در 429 قبل از میلاد درگذشت. پریکلس درجوانی نزد آناگزاگراس و جمعی دیگر از دانشمندان زمان به تحصیل علوم وقت پرداخت. پس از آن چون سیمون پسر میلتیادس سردار معروف آتن بر طبقۀ اشراف ریاست داشت پریکلس بر آن شد که ریاست عوام را بدست آورد و سرانجام به نیروی کوشش بدین امر نائل آمد و به مقام استراتگوس رسید و سیمون راتبعید کرد (460). سپس به ازدیاد قوای بحری آتن همت گماشت و بر متصرفات آن شهر بیفزود و جزائر ابوئا و ساموس را تصرف کرد و در جنگهای پلوپونزوس مداخله کرد. (از 440 تا 431 قبل از میلاد) ولی در جنگهای اخیر شکست یافت و آتنیان احضار سیمون را لازم شمردند و اندکی از اقتدارات پریکلس بکاست. پس از مرگ سیمون (449) پریکلس مجدداً قدرت یافت و توسیدیدس را تبعید کرد (444) و جزیره شامس را که سر از اطاعت آتن پیچیده بود مجدداً تسخیر و مردم آنرا تنبیه کرد سپس برای آنکه اقتدارات خود را در جمع عوام محفوظ دارد از اهالی آتیکا آنان را که از پدر و مادرآتنی متولد نشده بودند از حقوق سیاسی محروم کرد و جمعی از مردم بیکار را بکار گماشت و برای انجام این مقصود به بنای ابنیه ای مانند پارتنون و ادئون و معبد الوزیس و غیره پرداخت. در زمان وی شعرائی مانند سوفوکلس و اری پیدوس پدید آمدند و دورۀ حکومت او از جهت ادبیات و صنایع به پایه ای رسید که آنرا از سایر ادوار برتر شمرده قرن پریکلس خواندند. از خطابه های پریکلس چیزی بر جای نیست لکن او در این فن مهارت بسیار داشته است چنانکه حتی رقیب وی توسیدیدس نیز مهارت او را کتمان کردن نتوانست. (فرهنگ اعلام و اصطلاحات تمدن قدیم). در تاریخ ایران باستان آمده است: پریکلس پسر کسان تیپ و از طرف مادراز خانوادۀ الکمئونید یعنی نجیب زاده بود کسان تیپ همان کسی است که در جدال میکال فرماندهی لشکر آتن داشت. پریکلس مدت سی سال در مشاغل مختلف بود و حکمران واقعی آتن بشمار میرفت، چنانکه توسیدید گوید: که این مدت را باید سلطنت پریکلس نامید. نظر و عمل او را مورخین بسیار ستوده اند این ناطق معروف، آتن را اول دولت دریائی یونان ساخت و پایۀ بحریۀ آنرا بر مبنائی محکم نهاد و بعد به مستملکات آتن توسعه داد و شهر آتن را با عمارات و ابنیۀ تاریخی بیاراست و ادبیات و صنایع را بدانجا تشویق کرد. و قسمتی از جنگهای آتن با ایران در زمان او روی داد. این جنگها اگرچه بگفتۀ یونانیها برای آتنی ها درخشان بود، ولی فایده ای برای آتن نداشت زیرا دولت هخامنشی دارای وسایل بی حد و حصر بود و میتوانست جنگها را بدرازا بکشاند. از طرف دیگر آتن مجبور بود همواره پول و سپاه بخارج یونان بفرستد بالاخره چون دیدند که نهایتی برای این جنگها نیست عقد عهدی را استقبال کردند و هم در زمان او آتن در جنگهای درونی یونان شرکت جست و بواسطۀ سیاست دربار ایران با حال فلاکت باری ازاین جنگ بیرون آمد. باوجود این جنگها پریکلس در بستر مرگ میگفت: ’یک زن آتیکی بواسطۀ من عزادار نشد’. و مقصودش این بود که تمام این جنگها را من به اقتضای سیاست و دولت کردم، نه از غرض شخصی و نفعی خصوصی
در اساطیر قدیمۀ یونان نام پسر زهره ربه النوع عشق است و بسبب نیروی بسیار او هیچ پهلوانی در کشتی با وی تاب مقاومت نداشت بجز قهرمان مشهور یونان (هرکول) که وی را مغلوب و مقتول ساخت و او را در پرستشگاه زهره دفن کردند و این معبد درجزیره صقلیه در کوه هرکول که امروز آنرا مونته سان جولیانو نامند، واقع شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
در اساطیر قدیمۀ یونان نام پسر زهره ربه النوع عشق است و بسبب نیروی بسیار او هیچ پهلوانی در کشتی با وی تاب مقاومت نداشت بجز قهرمان مشهور یونان (هرکول) که وی را مغلوب و مقتول ساخت و او را در پرستشگاه زهره دفن کردند و این معبد درجزیره صقلیه در کوه هرکول که امروز آنرا مونته سان جولیانو نامند، واقع شده است. (قاموس الاعلام ترکی)