جدول جو
جدول جو

معنی پرغزه - جستجوی لغت در جدول جو

پرغزه
(پَ غَ زَ / زِ)
مخفف پرغازه است که بیخ و بن پر پرندگان باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
پرغزه
بیخ و بن و پر پرندگان که بگوشت بدن آنها چسبیده است پرغزه
تصویری از پرغزه
تصویر پرغزه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرغازه
تصویر پرغازه
بیخ و بن پر پرندگان که به بدن آن ها چسبیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرغصه
تصویر پرغصه
پرغم، پراندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزه
تصویر پرزه
پرز جامه و فرش
فرهنگ فارسی عمید
(رَ زِ)
پتو که نوعی از لباس پشمین است که بیشتر مردمان بدخشان و مردم کشمیر و مردم کرمان پوشند. (برهان) (ناظم الاطباء). پتو را گویند و آن نوعی از لباس است که از پشم گوسفند بافند. بعضی مردم خاصه از اهل کشمیر و کرمان پوشند واین لغت در فرهنگ نیافتم. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ / زِ)
شیاف. (برهان) (اوبهی). شافه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). و در فرهنگ رشیدی بدین معنی به ضم اول آمده است. فرزجه
لغت نامه دهخدا
(پُ زَ / زِ)
پرز. و معرب آن برزج است: اخمال، پرزه دار و خوابناک گردانیدن جامه را. مخمل، جامه های پرزه دار خوابناک. خمل، ریشه و پرزۀ جامۀ مخمل و مانند آن. (منتهی الارب) : (مرد مبتلی به بیماری صبا را) پرزه از جامه و کاه از دیوار چیدن گیرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
از چه خیزد در سخن حشو از خطابینی طبع
وزچه باشد پرزه بر جامه ز ناجنسی لاس.
انوری.
، پاره ای از جامه. (رشیدی) (شعوری)، کرک که بر میوۀ بهی و برگ آن است، آنچه زنان بخود برگیرند. فرزجه، لیقۀ دوات. (غیاث اللغات).
- پرزۀ معده، خمل آن. زئبر. زوبر. زوبر. پرزۀ جامه. (منتهی الارب). و رجوع به پرز شود
لغت نامه دهخدا
(پِزَ / زِ)
اندکی از چیزی چون نمک و مشک و جز آن که با نوک دو انگشت ابهام و سبّابه برگیرند. قبصه. فومه، نهایت قلیل: یک پرزه نمک
لغت نامه دهخدا
در چهارفرسخ و نیم غربی دشت است. (فارسنامۀ خطی ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ / زِ)
بیخ و بن پر جانوران پرنده راگویند و آن بگوشت بدن آنها چسبیده است. (برهان).
لغت نامه دهخدا
(پُ غُصْ صَ / صِ)
در تداول عوام، پراندوه. بسیار اندوهگین
لغت نامه دهخدا
(پُ غَ زَ / زِ)
پرناز
لغت نامه دهخدا
آنچه زنان بخود بر گیرند شافه حمول. آنچه زنان بخود برگیرند شیاف. شافه فرزجه، نهایت قلیل و کم: یک پرزه نمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغصه
تصویر پرغصه
پر غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرزه
تصویر پرزه
آن چه زنان به خود برگیرند، شیاف، شافه، فرزجه، پرزگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرغازه
تصویر پرغازه
((پَ زِ یا زَ))
پرغزه، بیخ و بن و پر پرندگان که به گوشت بدن آن ها چسبیده است
فرهنگ فارسی معین
استفراغ کردن و بالا آوردن، آن چه که از معده به دهان آید
فرهنگ گویش مازندرانی