جدول جو
جدول جو

معنی پرطمطراق - جستجوی لغت در جدول جو

پرطمطراق
شکوهمند، شوکتمند، مجلل
متضاد: ساده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طمطراق
تصویر طمطراق
نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طرنب، طاق و ترنب، کرّ و فرّ، طاق و طارم، طاق و طرم، طاق و طرنبینبرای مثال چند حرف طمطراق و کاربار / کار و حال خود ببین و شرم دار (مولوی - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
ابوعبدالله محمد بن ابی بکر جرجانی، ملقب به طرمطراق. نویسنده و شاعری ظریف و فاضلی از اعیان عمال بخارا است و نام وی در ضمن ترجمه احوال هرثمی گذشت.
سیدابوجعفر موسوی این شعر را که ابوعبدالله در نزد وی انشاء کرده است برای او روایت کرده است:
نصیبنا من طول آمالنا
تعسف فی خدمه دائبه
و حاصل الذل بلاطائل
و الشأن فی منظر العاقبه.
و این ابیات از اشعار ظریف و ملیح وی درباره پسری از فرزندان موالی بخاراست که شاعر به عشق وی گرفتار بوده است:
انا و الصبر فقد بشرنی
نائب المسک بصفحات العتیق
سنه اخری و قد اخرجنی
شعر خدیک من العقد الوثیق.
و ابوسعد نصر بن یعقوب این ابیات را از قصیدۀ وی در وصف خرگاه برای من انشاد کرده است:
کأنه سحب من فضه ضربت
و زینت بدنانیر مفاصله
ان قر لیل کفی النیران ساکنه
او جاد غیث فلن یغشاه هاطله
لاتحذر الهدم فیه حین تنزله
اذا توالت علی بیت زلازله.
(یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 78).
و رجوع به ص 61 همان جلد شود
لغت نامه دهخدا
(طُ طُ)
بمعنی طاق و ترنب است که کرو فر و خودنمائی باشد. (برهان). کر و فر و شأن و تجمل. صاحب مؤید نوشته که طم بمعنی علو و طراق بمعنی آوازۀ خوش و طمطراق از این مرکبست. (غیاث) (آنندراج). این کلمه صوره عربیست. در قاموس نیافتم. کلمه طمطراک در بیت ذیل بندار رازی آمده است:
مرا گویند زن کن زآنکه اندر دل هلاک آیی
عروسک پرجهیزک پر ز جامه طمطراک آیی.
گویی ازبهرحرمت علم است
اینهمه طمطراق و جنگ و سمند.
سنائی.
مرا بمنزل الا الذین فرودآورد
فروگشای ز من طمطراق الشعرا.
خاقانی.
گفتمی از لطف تو جزوی ز صد
گر نبودی طمطراق چشم بد.
مولوی.
زین لسان الطیر علم آموختند
طمطراق سروری اندوختند.
مولوی.
وز غلو خلق و مکث و طمطراق
تافت بر آن مار خورشید عراق.
مولوی.
خود کسی کاین سعادتش باشد
هست شاهی و طمطراقش نیست.
ابن یمین.
- امثال:
ای خداوندان طاق و طمطراق نمی آزرد طلاق
لغت نامه دهخدا
واژه پارسی است از گونه ترنب که طرنب می نویسند طاق و طرنب تاغ و ترنب تمتراغ (صاحب موید نوشته که طم به معنی علو است و طراق به معنی آوازه خوشی و طمطراق از این مرکب است) کر و فر خود نمایی کروفر شان و شوکت، خودنمایی، تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمطراق
تصویر طمطراق
((طُ مْ طُ))
کرّ و فرّ، شکوه، خودنمایی
فرهنگ فارسی معین
جلال، شکوه، شوکت، تجمل، دبدبه، طنطنه، کوکبه، تکبر، خودنمایی، کروفر، سروصدا، هیاهو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
الطّنّانة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
Ritzy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
luxuoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
বিলাসবহুল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
роскошный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
schick
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
розкішний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
elegancki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
豪华的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
شاہانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
şatafatlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
ghali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
elegante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
호화로운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
豪華な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
יוקרתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
หรูหรา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
lujoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پر طمطراق
تصویر پر طمطراق
शानदार
دیکشنری فارسی به هندی