نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طرنب، طاق و ترنب، کرّ و فرّ، طاق و طارم، طاق و طرم، طاق و طرنبینبرای مثال چند حرف طمطراق و کاربار / کار و حال خود ببین و شرم دار (مولوی - ۱۲۹)
نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طُرُنب، طاق و تُرُنب، کرّ و فرّ، طاق و طارُم، طاق و طُرُم، طاق و طُرُنبینبرای مِثال چند حرف طمطراق و کاربار / کار و حالِ خود ببین و شرم دار (مولوی - ۱۲۹)
ابوعبدالله محمد بن ابی بکر جرجانی، ملقب به طرمطراق. نویسنده و شاعری ظریف و فاضلی از اعیان عمال بخارا است و نام وی در ضمن ترجمه احوال هرثمی گذشت. سیدابوجعفر موسوی این شعر را که ابوعبدالله در نزد وی انشاء کرده است برای او روایت کرده است: نصیبنا من طول آمالنا تعسف فی خدمه دائبه و حاصل الذل بلاطائل و الشأن فی منظر العاقبه. و این ابیات از اشعار ظریف و ملیح وی درباره پسری از فرزندان موالی بخاراست که شاعر به عشق وی گرفتار بوده است: انا و الصبر فقد بشرنی نائب المسک بصفحات العتیق سنه اخری و قد اخرجنی شعر خدیک من العقد الوثیق. و ابوسعد نصر بن یعقوب این ابیات را از قصیدۀ وی در وصف خرگاه برای من انشاد کرده است: کأنه سحب من فضه ضربت و زینت بدنانیر مفاصله ان قر لیل کفی النیران ساکنه او جاد غیث فلن یغشاه هاطله لاتحذر الهدم فیه حین تنزله اذا توالت علی بیت زلازله. (یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 78). و رجوع به ص 61 همان جلد شود
ابوعبدالله محمد بن ابی بکر جرجانی، ملقب به طرمطراق. نویسنده و شاعری ظریف و فاضلی از اعیان عمال بخارا است و نام وی در ضمن ترجمه احوال هرثمی گذشت. سیدابوجعفر موسوی این شعر را که ابوعبدالله در نزد وی انشاء کرده است برای او روایت کرده است: نصیبنا من طول آمالنا تعسف فی خدمه دائبه و حاصل الذل بلاطائل و الشأن فی منظر العاقبه. و این ابیات از اشعار ظریف و ملیح وی درباره پسری از فرزندان موالی بخاراست که شاعر به عشق وی گرفتار بوده است: انا و الصبر فقد بشرنی نائب المسک بصفحات العتیق سنه اخری و قد اخرجنی شعر خدیک من العقد الوثیق. و ابوسعد نصر بن یعقوب این ابیات را از قصیدۀ وی در وصف خرگاه برای من انشاد کرده است: کأنه سحب من فضه ضربت و زینت بدنانیر مفاصله ان قر لیل کفی النیران ساکنه او جاد غیث فلن یغشاه هاطله لاتحذر الهدم فیه حین تنزله اذا توالت علی بیت زلازله. (یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 78). و رجوع به ص 61 همان جلد شود
بمعنی طاق و ترنب است که کرو فر و خودنمائی باشد. (برهان). کر و فر و شأن و تجمل. صاحب مؤید نوشته که طم بمعنی علو و طراق بمعنی آوازۀ خوش و طمطراق از این مرکبست. (غیاث) (آنندراج). این کلمه صوره عربیست. در قاموس نیافتم. کلمه طمطراک در بیت ذیل بندار رازی آمده است: مرا گویند زن کن زآنکه اندر دل هلاک آیی عروسک پرجهیزک پر ز جامه طمطراک آیی. گویی ازبهرحرمت علم است اینهمه طمطراق و جنگ و سمند. سنائی. مرا بمنزل الا الذین فرودآورد فروگشای ز من طمطراق الشعرا. خاقانی. گفتمی از لطف تو جزوی ز صد گر نبودی طمطراق چشم بد. مولوی. زین لسان الطیر علم آموختند طمطراق سروری اندوختند. مولوی. وز غلو خلق و مکث و طمطراق تافت بر آن مار خورشید عراق. مولوی. خود کسی کاین سعادتش باشد هست شاهی و طمطراقش نیست. ابن یمین. - امثال: ای خداوندان طاق و طمطراق نمی آزرد طلاق
بمعنی طاق و ترنب است که کرو فر و خودنمائی باشد. (برهان). کر و فر و شأن و تجمل. صاحب مؤید نوشته که طم بمعنی علو و طراق بمعنی آوازۀ خوش و طمطراق از این مرکبست. (غیاث) (آنندراج). این کلمه صوره عربیست. در قاموس نیافتم. کلمه طمطراک در بیت ذیل ِ بندار رازی آمده است: مرا گویند زن کن زآنکه اندر دل هلاک آیی عروسک پرجهیزک پر ز جامه طمطراک آیی. گویی ازبهرحرمت علم است اینهمه طمطراق و جنگ و سمند. سنائی. مرا بمنزل الا الذین فرودآورد فروگشای ز من طمطراق الشعرا. خاقانی. گفتمی از لطف تو جزوی ز صد گر نبودی طمطراق چشم بد. مولوی. زین لسان الطیر علم آموختند طمطراق سروری اندوختند. مولوی. وز غلو خلق و مکث و طمطراق تافت بر آن مار خورشید عراق. مولوی. خود کسی کاین سعادتش باشد هست شاهی و طمطراقش نیست. ابن یمین. - امثال: ای خداوندان طاق و طمطراق نمی آزرد طلاق
واژه پارسی است از گونه ترنب که طرنب می نویسند طاق و طرنب تاغ و ترنب تمتراغ (صاحب موید نوشته که طم به معنی علو است و طراق به معنی آوازه خوشی و طمطراق از این مرکب است) کر و فر خود نمایی کروفر شان و شوکت، خودنمایی، تجمل
واژه پارسی است از گونه ترنب که طرنب می نویسند طاق و طرنب تاغ و ترنب تمتراغ (صاحب موید نوشته که طم به معنی علو است و طراق به معنی آوازه خوشی و طمطراق از این مرکب است) کر و فر خود نمایی کروفر شان و شوکت، خودنمایی، تجمل