جدول جو
جدول جو

معنی پرستار - جستجوی لغت در جدول جو

پرستار
خدمتکار
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
فرهنگ لغت هوشیار
پرستار
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
فرهنگ فارسی عمید
پرستار
((پَ رَ))
خدمتکار، خادم، غلام، کنیز، کسی که خدمت بیماران می کند
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
فرهنگ فارسی معین
پرستار
Caregiver
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پرستار
сиделка
دیکشنری فارسی به روسی
پرستار
Pflegekraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
پرستار
опікун
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پرستار
opiekun
دیکشنری فارسی به لهستانی
پرستار
看护
دیکشنری فارسی به چینی
پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پرستار
caregiver
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پرستار
soignant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرستار
verzorger
دیکشنری فارسی به هلندی
پرستار
ผู้ดูแล
دیکشنری فارسی به تایلندی
پرستار
pengasuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پرستار
ممرّضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
پرستار
देखभाल करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
پرستار
מטפל
دیکشنری فارسی به عبری
پرستار
介護者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پرستار
간병인
دیکشنری فارسی به کره ای
پرستار
bakıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پرستار
mtoa huduma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پرستار
সেবিকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پرستار
نگہداشت کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
تیمار داری، تیمار، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
خدمتکار (مطلقا) خادم، غلام بنده برده عبد، کنیز خادمه امه حاضنه داه مقابل حره، فرمانبردار مطیع، پرستنده عابد عبادت کننده، زن همسر زوجه، زنی که در بیمارستان از بیماران بیماروان مریض دار خادم بیماران، پاسدار حافظ حارس ملازم گوشدار، جمع پرستاران. یا پرستاران خیال. شعرا و صاحبان نظم و نثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
شغل و عمل پرستار، مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستاروش
تصویر پرستاروش
مانند پرستار پرستاروار پرستارفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستارگی
تصویر پرستارگی
عمل پرستاره خدمتکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستاروش
تصویر پرستاروش
پرستارمانند مانند پرستار مانند غلام و برده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستان
تصویر پرستان
در حال پرستیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستار
تصویر رستار
(پسرانه)
نجات یافته، رها شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رستار
تصویر رستار
خلاص و نجات و رستگاری و رهائی و آزادی
فرهنگ لغت هوشیار