جدول جو
جدول جو

معنی پرتور - جستجوی لغت در جدول جو

پرتور
عنوان حکام بزرگ روم قدیم بود و مفهوم آن در زبان لاتین رئیس حکام است. از سال 364 قبل از میلاد این عنوان به حاکمی که به امور قضائی میپرداخت انحصار یافت و پس از آن بر حکام دیگر نیز اطلاق شد. (ترجمه تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرتوه
تصویر پرتوه
تیر پرتابی
پارت، پهلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزور
تصویر پرزور
زورمند، نیرومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پراور
تصویر پراور
پرنده، دارای پر، تیزپر، تیزرو، برای مثال گهی با چراگر چراگر شدی / گهی با پراور پراور شدی (خواجو- مجمع الفرس - پراور)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنور
تصویر پرنور
بسیار روشن، دارای روشنایی بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتوه
تصویر پرتوه
شعاع ها یا خط های باریکی که از تابش نور پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
پرآشوب، پرغوغا، کسی که شوق و هیجان بسیار دارد، پرحرارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتوه
تصویر پرتوه
خطوط باریکی که از تابیدن نور پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراور
تصویر پراور
دارای پر پرنده تیزپر، تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
پر حرارت، پر غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
که زور بسیار دارد نیرومند قوی مقابل کم زور: مردی پر زور. یا آب پر زور. که جریانی تند دارد. یا باران پر زور. تند و سیلابی. یا تب پر زور. سخت گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرآور
تصویر پرآور
((پِ وَ))
تیزپر، تیزرو، پرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
پرحرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
((پُ. خُ))
آن که بسیار می خورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتوه
تصویر پرتوه
((پَ تُ وَ یا وِ))
خطوط باریکی که از تابیدن نور پیدا می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
اکال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرتور
تصویر فرتور
نگاره، عکس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
Popping, Spirited, Uproariously, Zesty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
Gluttonous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
wybuchowy, energiczny, hałaśliwie, pikantny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
scoppiettante, vivace, rumorosamente, piccante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
glutão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
estourando, animado, de forma barulhenta, picante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
贪吃的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
爆裂的 , 活泼的 , 喧闹地 , 辣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
вибуховий , енергійний , галасливо , пекучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
żarłoczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
ненажерливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
gefräßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
knallend, lebendig, lärmend, würzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
обжорливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرشور
تصویر پرشور
взрывной , энергичный , шумно , острый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
goloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی