دارای گره بسیار، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
دارای گرهِ بسیار، پُرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چُروکیده، پُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، پُرماز، اَنجوخیده، آژَنگ ناک
الکساندر پل. نقاش فرانسوی، متولد و متوفی بپاریس (1826-1890م.). او درابتدا مستخدم پست بود و از 1853 تا 1855 بمطالعه و تحصیل پرداخت. در فوریۀ سال 1855 ژنرال بسکه او را به قرم (کریمه) برد. پس از مراجعت بپاریس وی چهار پردۀ نقاشی به سالن تسلیم کرد: جنگ اینکرمان، تصرف توپخانه ماملون ور، مرگ کلنل برانسیون و وظیفه (یادگار سنگرهای قرم). و چون با این نقاشی ها شهرتی یافت مصمم شد که ترسیم پرده های جنگی را تعقیب کند و در سال 1859 باز چند تابلو از خاطرات جنگهای قرم بساخت. دو پردۀ بسیار مشهور او: بامداد پیش از حمله و غروب پس از محاربه (1863م.) است. با آنکه پرته از اصول رآلیسم دور نمیشود به سرباز منظرۀ جالب و جاذب میدهد
الکساندر پل. نقاش فرانسوی، متولد و متوفی بپاریس (1826-1890م.). او درابتدا مستخدم پست بود و از 1853 تا 1855 بمطالعه و تحصیل پرداخت. در فوریۀ سال 1855 ژنرال بسکه او را به قرم (کریمه) برد. پس از مراجعت بپاریس وی چهار پردۀ نقاشی به سالن تسلیم کرد: جنگ اینکرمان، تصرف توپخانه ماملون ور، مرگ کلنل برانسیون و وظیفه (یادگار سنگرهای قرم). و چون با این نقاشی ها شهرتی یافت مصمم شد که ترسیم پرده های جنگی را تعقیب کند و در سال 1859 باز چند تابلو از خاطرات جنگهای قرم بساخت. دو پردۀ بسیار مشهور او: بامداد پیش از حمله و غروب پس از محاربه (1863م.) است. با آنکه پرته از اصول رآلیسم دور نمیشود به سرباز منظرۀ جالب و جاذب میدهد
پاره. پول. تنک ریزه. فلوس. فلوس کوچک بسیارتنک بغایت ریزه. (برهان). پشیز. (رشیدی) (جهانگیری). و بعضی بمعنی دینار گفته اند. (رشیدی) : درست گشت که خورشید در خزانۀ تو قراضه ای است دغل بر مثال پرپره ای. شمس الدین ورکانی
پاره. پول. تنک ریزه. فلوس. فلوس کوچک بسیارتنک بغایت ریزه. (برهان). پشیز. (رشیدی) (جهانگیری). و بعضی بمعنی دینار گفته اند. (رشیدی) : درست گشت که خورشید در خزانۀ تو قراضه ای است دغل بر مثال پرپره ای. شمس الدین ورکانی
جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد) : ترتروا السکران، جنبانیدند مست را و حرکت دادند تا هه کند و بوی دهان آن معلوم نمایند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : ترتروه، ای حرکوه و زعزعوه و استنهکوه حتی توجد منه الریح. (اقرب الموارد). رجوع به ترتر شود، بسیارگویی. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار سخن گفتن. (ناظم الاطباء). بسیار سخن گفتن. (اقرب الموارد). بسیار سخن گفتن و شتاب کردن در گفتار. (از المنجد) ، سستی گوشت بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سستی در بدن. (المنجد) (اقرب الموارد) ، سستی سخن. (منتهی الارب) (آنندراج). کذلک الکلام ترتره، فی کلامه ترتره، در سخن او استرخا و سستی است. (ناظم الاطباء). سستی در کلام. (المنجد) (اقرب الموارد)
جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد) : ترتروا السکران، جنبانیدند مست را و حرکت دادند تا هه کند و بوی دهان آن معلوم نمایند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : ترتروه، ای حرکوه و زعزعوه و استنهکوه حتی توجد منه الریح. (اقرب الموارد). رجوع به ترتر شود، بسیارگویی. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار سخن گفتن. (ناظم الاطباء). بسیار سخن گفتن. (اقرب الموارد). بسیار سخن گفتن و شتاب کردن در گفتار. (از المنجد) ، سستی گوشت بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سستی در بدن. (المنجد) (اقرب الموارد) ، سستی سخن. (منتهی الارب) (آنندراج). کذلک الکلام ترتره، فی کلامه ترتره، در سخن او استرخا و سستی است. (ناظم الاطباء). سستی در کلام. (المنجد) (اقرب الموارد)