- پرتر
- آهاری که بر کاغذ و جامه مالند
معنی پرتر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طرح صورت انسان
در نقاشی، طرح صورت انسان، تک چهره، نقاشی صورت
هندی رامشگر پایکوب لاتینی کشیش
اشعه
بالاتر بلندتر (ماده و معنی) اعلی
شعاع، روشنائی، ضیاء
تیهو فرفور. صدای پریدن گنجشک و مانند آن. پوشیده از پر، هر گیاهی که گلش بر اثر تربیت و توجه بیش از حد معمول گلبرگ داشته باشد گلی که جامش از حد طبیعی بیشتر گلبرگ دارد
پهن، عریض
پرپهنا عریض پر عرض
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
پریروز: (پریر قبله احرار زاولستان بود چنانکه کعبه است امروز اهل ایمانرا) (ناصر خسرو) یا پریر پریر. روز پیش از پریر
آگهی
زن آوازه خوان، رقاصه
گل پربرگ، گلی که گلبرگ بسیار داشته باشد
پوستر، آگهی، آگهی که در جایی بچسبانند، آگهی چسبان
طوق، طوق زرین و مرصعی که در قدیم پادشاهان بر گردن خود می کرده اند، برای مثال عدو را بهره از تو غلّ و پاوند / ولی را بهره از تو باغ و پرگر (دقیقی - ۱۰۲)
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، بردال، پردال، دوّاره، فرکال
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، بردال، پردال، دوّاره، فرکال
پروردن، پسوند متصل به واژه به معنای پرورنده مثلاً بنده پرور، تن پرور، دون پرور، ذره پرور، رعیت پرور، روح پرور
درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پربار، پرثمر
پرپهنا، پهن، عریض
پرپهنا، پهن، عریض
روشنایی که از یک جسم نورانی ظاهر شود، فروغ، روشنی، شعاع، اثر، تاثیر، برای مثال پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است / تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است (سعدی - ۶۱) ، در علم فیزیک اشعه
پرتو افکندن: تابیدن، درخشیدن، روشنایی دادن
پرتو افکندن: تابیدن، درخشیدن، روشنایی دادن
بالاتر، بلندتر
صدای پر زدن پرنده
پرپر زدن: بال و پر زدن پرنده، کنایه از جان دادن و مردن
پرپر کردن: از هم کندن و ریزریز کردن برگ های گل
پرپر زدن: بال و پر زدن پرنده، کنایه از جان دادن و مردن
پرپر کردن: از هم کندن و ریزریز کردن برگ های گل
پریروز، دو روز پیش