- پرتابی
- پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
معنی پرتابی - جستجوی لغت در جدول جو
- پرتابی
- پرتاب شده،
برای مثال به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست ، سریع، جمع پرتابیان، تیرانداز، کمان دار(حافظ - ۵۶)
- پرتابی ((پَ))
- پرتاب شده، تیری که آن را نتوان بسیار دور انداخت، کماندار، تیرانداز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرتاب کردنگشاد دادن رها کردن
پرتاب کردن، پرت کردن، برای مثال چون تیر سخن راست کن آنگاه بگویش / بیهوده مگو، چوب مپرتاب ز پهنا (ناصرخسرو - ۵) ، افکندن
تو سرخ
پوشیدنی، قابل پوشش
حالت و چگونگی پرشتاب
آنچه به راحتی قابل حمل و نقل است
پرتحمل
توسرخ
تیر پرتاب، نوعی تیر که آن را بسیار دور توان انداخت
بسیار تابیده، تابدار، پر پیچ و خم
انداختن و پرت کردن چیزی از جایی به جای دیگر، پرش، مسافتی که تیر از محل رها شدن تا افتادن بپیماید، پرتاب تیر، تیر پرتاب، برای مثال یکی کنده کرده به گرد اندرون / به پهنای پرتاب تیری فزون (فردوسی - ۵/۲۰۳)
پرتاب کردن: پرت کردن، دور افکندن، دور انداختن
پرتاب کردن: پرت کردن، دور افکندن، دور انداختن
پرپیچ و شکن، چیزی که سخت تافته شده است
خاوندی منسوب به ارباب (درفارسی مفرد بحساب آید) آنچه وابسته و متعلق به ارباب باشد از آب و زمین و بذر و ابزار کشت و جز آن. یا امک اربابی. زمینهایی که ارباب خود را صاحب آنها میداند زمینهای عمده مالک زمینهایی که مالک بزرگ عهده دار امور آنست و کشاورزان برای ارباب در آن کار میکنند
توسرخ
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
فراوانی آب
سایبان، چتر
پاوهنگی (وهنگ رکاب برهان)
صفت مکانی که چندان گود نباشد
عمل و شغل زهتاب
دهنادی ابتدائی، مرتب و با ترتیب منسوب به ترتیب. یا غسل ترتیبی. غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شانه راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شانه چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی
حالت و چگونگی پردان
حالت و چگونگی پرتوان
منسوب بکشور پرتقال (پرتغال)، رنگ زرد چون رنگ پرتقال (میوه)، پرتقال فروش
منسوب به پرتغال پرتغالی
حالت و چگونگی پربار پرمیوگیمقابل کم باری، پر شاری پر غشی مقابل کم باری
پر ملامت
چالاک، سریع، تند
تیمار داری، تیمار، خدمت
فنی است از کشتی و آن عبارتست از گشتن گرد حریف و پایش را ناگهان برداشتن و از جا ربودن