انداختن و پرت کردن چیزی از جایی به جای دیگر، پرش، مسافتی که تیر از محل رها شدن تا افتادن بپیماید، پرتاب تیر، تیر پرتاب، برای مثال یکی کنده کرده به گرد اندرون / به پهنای پرتاب تیری فزون (فردوسی - ۵/۲۰۳) پرتاب کردن: پرت کردن، دور افکندن، دور انداختنانداختن و پرت کردن چیزی از جایی به جای دیگر، پرش، مسافتی که تیر از محل رها شدن تا افتادن بپیماید، پرتاب تیر، تیر پرتاب، برای مِثال یکی کنده کرده به گرد اندرون / به پهنایْ پرتاب تیری فزون (فردوسی - ۵/۲۰۳) پرتاب کردن: پرت کردن، دور افکندن، دور انداختن