جدول جو
جدول جو

معنی پرتابگر - جستجوی لغت در جدول جو

پرتابگر(پِ گَ)
یکی از راجه نشین های هندوستان است به مساحت 3781 هزارگزمربع و با 800000 تن جمعیت و پایتخت آن نیز بهمین نام است و 12755 تن سکنه دارد و میناسازی آن مشهور است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پردازگر
تصویر پردازگر
زداینده، جلادهنده، صیقل گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتابی
تصویر پرتابی
پرتاب شده، برای مثال به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست (حافظ - ۵۶)، سریع، جمع پرتابیان، تیرانداز، کمان دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتابل
تصویر پرتابل
آنچه به راحتی قابل حمل و نقل است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتابگر
تصویر شتابگر
شتاب کار، شتاب کننده
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بِ سَ)
سربسر. از اول تا آخر:
مکارم تو که سرتابسر جهان بگرفت
روا بود که به من خام و قلتبان نرسد.
نجیب الدین جرفادقانی.
صورت نگار چینی بی خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سرتابسر معانی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ)
نام قصبه و اسکله ای در برزیل، واقع در 1170 هزارگزی جنوب غربی ریودوژانیرو در ساحل نهر ’یاکوهی’ مرکز ایالت ریوگراند دوسول. بدانجا دستگاههای مخصوص کشتی سازی باشد. (قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبه ای مستحکم در ایالت آلمیتور پرتقال، واقع در 100 هزارگزی شمال شرقی اووره. دارای قلعۀ باستانی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شتابگر
تصویر شتابگر
شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتابل
تصویر پرتابل
پوشیدنی، قابل پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتابی
تصویر پرتابی
((پَ))
پرتاب شده، تیری که آن را نتوان بسیار دور انداخت، کماندار، تیرانداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتابل
تصویر پرتابل
((پُ بْ))
ویژگی دستگاه یا وسیله ای که بتوان آن را با دست حمل کرد، دستی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
پرخاشجو، ستیزه جو، ستیزه طلب، عربده جو، غوغاگر، غوغایی، فتنه جو، ملامت گر، هنگامه طلب
متضاد: نوازشگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
عنيفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
Snappish, Snippy, Truculent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
irritable, belliqueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
irritato, bellicoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
раздражительный , агрессивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
reizbar, streitsüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
роздратований , агресивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
drażliwy, agresywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
易怒的 , 好斗的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
irritado, belicoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
prikkelbaar, agressief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
irritable, belicoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
หงุดหงิด , ก้าวร้าว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
غصہ والا , جارح
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
বিরক্ত , আক্রমণাত্মক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
hasira, mwenye hasira
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
huysuz, sinirli, kavgacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
짜증나는 , 공격적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
זועם , לוחמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
चिड़चिड़ा , आक्रामक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
mudah marah, agresif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرخاشگر
تصویر پرخاشگر
怒りっぽい , 好戦的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی