جدول جو
جدول جو

معنی پربرار - جستجوی لغت در جدول جو

پربرار
(پِ بِ)
در بعض لهجه های مازندرانی، عم ّ. عمو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرربار
تصویر شرربار
آتش بار، آنچه از آن ریزه های آتش می بارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنگار
تصویر پرنگار
هر چیزی که دارای نقش و نگار بسیار باشد، باغی که دارای گل های رنگارنگ باشد، برای مثال جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲ - ۱۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربار
تصویر پربار
درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پربر، پرثمر، دارای فایدۀ بسیار مثلاً سخنان پربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربار
تصویر پربار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخراش
تصویر پرخراش
آنچه خراش بسیار دارد، بسیار خراشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخمار
تصویر پرخمار
آنکه خمار بسیار در سر دارد، مست، چشمی که مانند چشم شراب خوردگان باشد، برای مثال در چشم پرخمار تو پنهان فنون سحر / در زلف بی قرار تو پیدا قرار حسن (حافظ - ۷۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرنخوت، پرناز و متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربرکت
تصویر پربرکت
بابرکت، پرنعمت، پرحاصل
فرهنگ فارسی عمید
(پُ شَ / شِ)
پرابیز و شرر و جرقه:
گردد هر آنکسی که چو من عشق پیشه کرد
هم پرسرشک دیده و هم پرشرار دل.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
درخت پربار، بسیاربار. بسیارمیوه. مقابل کم بار:
تا بگفتاری پربار یکی نخلی
چون بفعل آئی پرخار مغیلانی.
ناصرخسرو.
، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
خانه تابستانی. (برهان). پروار. پربال. پرباره. پرباله. (شعوری). پرواره. فروار. فرواره. فروال. فرواله. بالاخانه. غرفه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر خار
تصویر پر خار
که خار بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربار
تصویر پربار
پر ثمر، پر میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربدار
تصویر سربدار
آماده جهت بالا رفتن بالای دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهراس
تصویر پرهراس
پرترس، پربیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرناز و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگرام
تصویر پرگرام
طرح، نقشه
فرهنگ لغت هوشیار
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنگار
تصویر پرنگار
بسیار نقش دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
حالت و چگونگی پربار پرمیوگیمقابل کم باری، پر شاری پر غشی مقابل کم باری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر نار
تصویر پر نار
پر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرجرات
تصویر پرجرات
دلاور و دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر شرار
تصویر پر شرار
پر شعله پر جرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برقرار
تصویر برقرار
ثابت، مستقر، باقی، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغبرار
تصویر اغبرار
غبارآلود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربار
تصویر پربار
((پَ))
خانه تابستانی، بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پربار
تصویر پربار
((پُ))
دارای فایده زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرشمار
تصویر پرشمار
پرتعداد، عدیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پر بار
تصویر پر بار
پرثمر، غنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برقرار
تصویر برقرار
استوار، پایدار، برپا، برپا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پربار
تصویر پربار
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره