سخت غمگین. سخت غمناک. محزون. پرانده. اسیف: بشد گیو با دل پراندوه و درد دودیده پر از آب و رخ لاجورد. فردوسی. بزرگان ایران پراندوه و درد رخان زرد و لبها شده لاجورد. فردوسی
سخت غمگین. سخت غمناک. محزون. پرانده. اسیف: بشد گیو با دل پراندوه و درد دودیده پر از آب و رخ لاجورد. فردوسی. بزرگان ایران پراندوه و درد رخان زرد و لبها شده لاجورد. فردوسی
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن