درخور پرداختن. انجام دادنی. بجاآوردنی: فرمود [مسعود] اگرچه این کار [غزنویان و سلاجقه] روی بعجزدارد چون خواجۀ بزرگ [احمد بن عبدالصمد] مصلحت بیند و صلاح اینست پردازد چنانکه واجب کند وزیر بازگشت و رسول را بخواند و بونصر مشکان در خدمت وزیر بنشست و آنچه گفتنی بود بگفتند و پرداختنی پرداختند... (تاریخ بیهقی)، چیزی که باید پرداخته [اداکرده] شود. چیزی که قابل پرداختن [اداکردن] است و رجوع به پرداختن شود
درخور پرداختن. انجام دادنی. بجاآوردنی: فرمود [مسعود] اگرچه این کار [غزنویان و سلاجقه] روی بعجزدارد چون خواجۀ بزرگ [احمد بن عبدالصمد] مصلحت بیند و صلاح اینست پردازد چنانکه واجب کند وزیر بازگشت و رسول را بخواند و بونصر مشکان در خدمت وزیر بنشست و آنچه گفتنی بود بگفتند و پرداختنی پرداختند... (تاریخ بیهقی)، چیزی که باید پرداخته [اداکرده] شود. چیزی که قابل پرداختن [اداکردن] است و رجوع به پرداختن شود
منسوب بحکام ترخان: ندانی ای بعقل اندر خر کبجه بنادانی که با نر شیر برناید سترون گاو ترخانی. غضایری رازی (از لغت فرس ص 510). بنابر آن امیر شیرحاجی و امیر نظام الدین احمد فیروزشاه... و امراء ترخانی طریق مشورت مسلوک داشته. (حبیب السیر چ خیام ص 64). عرض نمود که امیر مشارالیه می گوید که با وجود قتل امراء ترخانی مادام که گوهرشادآغا در سلک احیا انتظام داشته باشدمن به ملازمت نمی توانم رسید. (حبیب السیر ایضاً ص 68). و رجوع به همان کتاب ص 74 و 223 و 224 شود... بسیاری از سکنۀ قزوین و همچنین عده کثیری از ایلات... ساروقی، ترخانی (اعقاب حکام ترخانی) و میران را به ری و شهریار کوچ دادند. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 152 و ترجمه وحید ص 202)
منسوب بحکام ترخان: ندانی ای بعقل اندر خر کبجه بنادانی که با نر شیر برناید سترون گاو ترخانی. غضایری رازی (از لغت فرس ص 510). بنابر آن امیر شیرحاجی و امیر نظام الدین احمد فیروزشاه... و امراء ترخانی طریق مشورت مسلوک داشته. (حبیب السیر چ خیام ص 64). عرض نمود که امیر مشارالیه می گوید که با وجود قتل امراء ترخانی مادام که گوهرشادآغا در سلک احیا انتظام داشته باشدمن به ملازمت نمی توانم رسید. (حبیب السیر ایضاً ص 68). و رجوع به همان کتاب ص 74 و 223 و 224 شود... بسیاری از سکنۀ قزوین و همچنین عده کثیری از ایلات... ساروقی، ترخانی (اعقاب حکام ترخانی) و میران را به ری و شهریار کوچ دادند. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 152 و ترجمه وحید ص 202)
منصبی در دربار پادشاهان که صاحبش از همه تکالیف و ادای باج و خراج معاف باشد. (ناظم الاطباء). منصبی بود در عهد سلاطین ترک که صاحب آن منصب را تقصیرات معاف بود مگر معدود یا مخصوص. (آنندراج). منصب مقرری پیش سلاطین ترکستان که صاحبش از جمیع تکالیف نوکری معاف باشد. (غیاث اللغات). ریاست. مطلق العنانی: اگر صد خون بیک غمزه بریزی کس نمی پرسد مگر یرلیغترخانی ز سلطان ایلخان داری. نزاری (جهانگیری). رجوع به ترخان شود، مجازاً بمعنی مسخرگی نیز آمده است. (غیاث اللغات). بمعنی طنز و تسخر، مجاز است. (آنندراج). مسخرگی. (ناظم الاطباء) : کار بر ترخانی و طنز و مزاح افتاده است خدمت صدساله و فضل و هنر منظور نیست. تأثیر (از آنندراج)
منصبی در دربار پادشاهان که صاحبش از همه تکالیف و ادای باج و خراج معاف باشد. (ناظم الاطباء). منصبی بود در عهد سلاطین ترک که صاحب آن منصب را تقصیرات معاف بود مگر معدود یا مخصوص. (آنندراج). منصب مقرری پیش سلاطین ترکستان که صاحبش از جمیع تکالیف نوکری معاف باشد. (غیاث اللغات). ریاست. مطلق العنانی: اگر صد خون بیک غمزه بریزی کس نمی پرسد مگر یرلیغترخانی ز سلطان ایلخان داری. نزاری (جهانگیری). رجوع به ترخان شود، مجازاً بمعنی مسخرگی نیز آمده است. (غیاث اللغات). بمعنی طنز و تسخر، مجاز است. (آنندراج). مسخرگی. (ناظم الاطباء) : کار بر ترخانی و طنز و مزاح افتاده است خدمت صدساله و فضل و هنر منظور نیست. تأثیر (از آنندراج)
مولانا ترخانی، بصورت سپاهی بود و به سیرت نیکو، شهرت داشت و این مطلع مولانا جامی را بیتی گفته، مطلع: ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بندی دگر رشتۀ جان را بهر موی تو پیوندی دگر. جامی. مرغ دل پر کندم و از سینه بریان ساختم تا کشم پیش سگت هر لحظه بر کندی دگر. (از مجالس النفائس ص 41 و 214)
مولانا ترخانی، بصورت سپاهی بود و به سیرت نیکو، شهرت داشت و این مطلع مولانا جامی را بیتی گفته، مطلع: ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بندی دگر رشتۀ جان را بهر موی تو پیوندی دگر. جامی. مرغ دل پر کندم و از سینه بریان ساختم تا کشم پیش سگت هر لحظه بر کندی دگر. (از مجالس النفائس ص 41 و 214)