جدول جو
جدول جو

معنی پذیرنده - جستجوی لغت در جدول جو

پذیرنده
قابل، قبول کننده
تصویری از پذیرنده
تصویر پذیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
پذیرنده
قبول کننده
تصویری از پذیرنده
تصویر پذیرنده
فرهنگ فارسی عمید
پذیرنده
Accepting, Acceptor
تصویری از پذیرنده
تصویر پذیرنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پذیرنده
принимающий , акцептор
دیکشنری فارسی به روسی
پذیرنده
annehmend, Akzeptor
دیکشنری فارسی به آلمانی
پذیرنده
приймаючий , акцептор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پذیرنده
akceptujący, akceptor
دیکشنری فارسی به لهستانی
پذیرنده
接受的 , 接受者
دیکشنری فارسی به چینی
پذیرنده
aceitando, aceitador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پذیرنده
accettante, accettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پذیرنده
aceptador, aceptante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پذیرنده
acceptant, accepteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پذیرنده
accepterend, acceptor
دیکشنری فارسی به هلندی
پذیرنده
ยอมรับ , ผู้ยอมรับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
پذیرنده
menerima, penerima
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پذیرنده
قابلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
پذیرنده
स्वीकारनेवाला , स्वीकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
پذیرنده
מקבל
دیکشنری فارسی به عبری
پذیرنده
受け入れる , 受容者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پذیرنده
받아들이는 , 수락자
دیکشنری فارسی به کره ای
پذیرنده
kabul eden
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پذیرنده
anayekubali, mkubali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پذیرنده
গ্রহণশীল , গ্রহণকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
پذیرنده
قبول کرنے والا , قبول کنندہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناپذیرنده
تصویر ناپذیرنده
ناپذیر ناپذیرا
فرهنگ لغت هوشیار
قبول کرده مقبول پذرفته، آنچه بر عهده گرفته باشند آنچه تقبل کرده باشند، مستجاب (دعا)، صورت مقابل پذیرا هیولی: (و هر پذیرایی که بپذیرفته ای هستی وی تمام شود آن پذیرا را هیولی خوانند... و آن پذیرفته را که اندروی بود صورت خوانند) (دانشنامه علائی. الهی) یا پذیرفته بودن، بر عهده گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذیرفته
تصویر پذیرفته
مقبول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرورنده
تصویر پرورنده
مربی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژیرنده
تصویر آژیرنده
آگاهاننده
فرهنگ لغت هوشیار
پرورش دهنده پروراننده پروردگار تربیت کننده مربی معلم مودب، جمع پرورندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشنده
تصویر پریشنده
پریشان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرورنده
تصویر پرورنده
تربیت کننده، پرورش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذارنده
تصویر گذارنده
کسی که چیزی را در جایی بگذارد
فرهنگ فارسی عمید
عبور دهنده گذارننده، عبور کننده گذرنده: یکی جادوی بود نامش ستوه گذارنده راه و نهفته پژوه. (دقیقی)، سوراخ کننده شکافنده: بنیزه گذارنده کوه آهن بحمله رباینده باد صرصر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژیرنده
تصویر آژیرنده
((رَ دِ))
آگاه کننده
فرهنگ فارسی معین