جدول جو
جدول جو

معنی گذارنده

گذارنده
کسی که چیزی را در جایی بگذارد
تصویری از گذارنده
تصویر گذارنده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گذارنده

گذارنده

گذارنده
عبور دهنده گذارننده، عبور کننده گذرنده: یکی جادوی بود نامش ستوه گذارنده راه و نهفته پژوه. (دقیقی)، سوراخ کننده شکافنده: بنیزه گذارنده کوه آهن بحمله رباینده باد صرصر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار

گذارنده

گذارنده
آنکه از چیزی و جایی درگذرد. عبورکننده:
یکی جادوی بود نامش سنوه
گذارنده راه و نهفته پژوه.
دقیقی.
، سوراخ کننده. شکافنده:
به نیزه گذارندۀ کوه آهن
به حمله ربایندۀ باد صرصر.
فرخی
لغت نامه دهخدا

گذرانده

گذرانده
عبور داده، بالاتر برده، طی کرده سپری کرده، تجاوز داده
گذرانده
فرهنگ لغت هوشیار