جدول جو
جدول جو

معنی پذیرنده

پذیرنده
(پَ رَ دَ / دِ)
قابل. قبول کننده:
پذیرندۀ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد.
فردوسی.
ای عطابخش پذیرنده و خواهنده سپاس
رای تو خوبی وآئین تو فضل و احسان.
فرخی.
، استقبال کننده. مستقبل. پیشباز کننده.
- پذیرندۀ پند، نیوشندۀ آن:
که چون بنده بر پیش فرزند تو
بباشم پذیرندۀ پند تو.
فردوسی.
به اندرز من سربسر گوش دار
پذیرنده باش و به دل هوش دار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا