از روحانیان بودائی که بقرن هشتم میلادی در ناحیۀ اودیانا که امروز دردستان نامند، ولادت یافت و بر طریقۀ یوگاچاریا ازمذاهب تنترائی میرفت. پادشاه تبت موسوم به تیسرنگ دتسان (از 723 تا 736 میلادی) وی را به تبت خواند و او طریقۀ عرفانی باطلی از بودائی در این کشور انتشار داد. وی در میان اهل تبت جزوخدایان درآمده و بمنزله بودای دوم پرستیده میشود
از روحانیان بودائی که بقرن هشتم میلادی در ناحیۀ اودیانا که امروز دردستان نامند، ولادت یافت و بر طریقۀ یوگاچاریا ازمذاهب تنترائی میرفت. پادشاه تبت موسوم به تیسرنگ دتسان (از 723 تا 736 میلادی) وی را به تبت خواند و او طریقۀ عرفانی باطلی از بودائی در این کشور انتشار داد. وی در میان اهل تبت جزوخدایان درآمده و بمنزله بودای دوم پرستیده میشود
نام دختر راجۀ سراندیب و آن دختر را راجۀ چتور بگریزانیده بود و در 703 هجری قمری آنگاه که سلطان علاءالدین چتور را تسخیر کرد این دختر را خلاصی داد. دختر مذکور صاحب حسن بیعدیل بوده است و حکایت او را بعض شعرای ایران به نظم و بعضی ادبا به نثر درآورده اند منجمله حسین غزنوی را قصه ای است منظوم بنام قصۀ پدماوتی و نیز رساله ای بنام تحفهالقلوب به نثر باشد و میرضیاءالدین عبرت و غلامعلی عشرت نیز این قصه رابه نظم بزبان اردو ترجمه کرده اند. (قاموس الاعلام)
نام دختر راجۀ سراندیب و آن دختر را راجۀ چتور بگریزانیده بود و در 703 هجری قمری آنگاه که سلطان علاءالدین چتور را تسخیر کرد این دختر را خلاصی داد. دختر مذکور صاحب حسن بیعدیل بوده است و حکایت او را بعض شعرای ایران به نظم و بعضی ادبا به نثر درآورده اند منجمله حسین غزنوی را قصه ای است منظوم بنام قصۀ پدماوتی و نیز رساله ای بنام تحفهالقلوب به نثر باشد و میرضیاءالدین عبرت و غلامعلی عشرت نیز این قصه رابه نظم بزبان اردو ترجمه کرده اند. (قاموس الاعلام)
هشتمین بودا از بیست و چهار بودا که بعقیدۀ بودائیان جنوبی از آدمیان ظهور کردند و بنابر روایات بودائی آنان قوانین بودائی را پیش از ظهور شاکمونی وضع کرده اند
هشتمین بودا از بیست و چهار بودا که بعقیدۀ بودائیان جنوبی از آدمیان ظهور کردند و بنابر روایات بودائی آنان قوانین بودائی را پیش از ظهور شاکمونی وضع کرده اند
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
کوفتن، تنه زدن، بر خورد با دشواری صدمین: نادرست نویسی سدم سدمین (همگی واژه های پارسی که با سد آغاز می شود در روش فارسی نویسان با صاد می آید که نادرست است) کوفتن به هم کوفتن، کاری سخت رسیدن، از مرتبه صد
کوفتن، تنه زدن، بر خورد با دشواری صدمین: نادرست نویسی سدم سدمین (همگی واژه های پارسی که با سد آغاز می شود در روش فارسی نویسان با صاد می آید که نادرست است) کوفتن به هم کوفتن، کاری سخت رسیدن، از مرتبه صد
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
از زبان کسی مطلبی (کتبی یا شفاهی) را بدیگری رساندنپیغامرسالت: هم آنگه چو بنشست بر پای خاست پیام سکندر بیاراست راست. (فردوسی) توضیح در قدیم وسیله پیام شخص و نامه هر دو بوده لیکن امروزه غالبا شخص است، سلام درود: بهر بوم و بر کو فرود آمدی ز هر سو پیام و درود آمدی. (شا. بخ 2340: 8)، وحی الهام: در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن. (حافظ)، اوامر و نواهی
از زبان کسی مطلبی (کتبی یا شفاهی) را بدیگری رساندنپیغامرسالت: هم آنگه چو بنشست بر پای خاست پیام سکندر بیاراست راست. (فردوسی) توضیح در قدیم وسیله پیام شخص و نامه هر دو بوده لیکن امروزه غالبا شخص است، سلام درود: بهر بوم و بر کو فرود آمدی ز هر سو پیام و درود آمدی. (شا. بخ 2340: 8)، وحی الهام: در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن. (حافظ)، اوامر و نواهی