- پتر
- هندی یا برگرفته از هندی فسونک: تو پال یا چوب که برروی آن افسون نویسند تنکه طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گویند که در آن اسما و طلسمات و تعویذ نقش کنند
معنی پتر - جستجوی لغت در جدول جو
- پتر
- تکۀ فلز یا چیز دیگر که بر روی آن طلسم یا تعویذ بنویسند،
برای مثال چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت / بند تعویذ ببرّید و پتر باز دهید (خاقانی - ۱۶۴)
- پتر ((پَ تَ))
- قطعه ای از طلا، نقره، مس، برنج و مانند آن که بر روی آن طلسمات و تعویذ نقش کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی سنگش
فرانسوی نفت
فرانسوی نفتبیزی
((پِ رُ))
فرهنگ فارسی معین
دانش و فنی که به بررسی و استخراج مشتقات نفتی و گاز طبیعی و ساخت و ترکیب فرآورده های حاصل از آن ها می پردازد
شاخه ای از علم شیمی یا صنعت شیمی که به بررسی و تولید فرآورده های نفت خام و گاز طبیعی می پردازد
یونانی فرازدم، ترمل آمیزه ای است گریزا که از آمیزش مل (الکل) باترشک (اسید) پدید میظید یونانیان قدیم و بتقلید آنان اقوام دیگر اتر را بجسمی سیال و رقیق که قسمت فوقانی کره ارض را فرا گرفته اطلاق میکردند، بخار رقیق و ماده سیال و سریع التبخیری است که قسمتی از فضای ماورای جو را اشغال کرده و در تمام اجسام نافذ است. دانشمندان فیزیک آنرا عامل انتقال نور و حرارت و الکتریسیته دانسته اند. دارای هیچگونه وزنی نیست در خلا و همه محیط های شفاف که نور از آن عبور میکند موجود است اثیر، نمک فرار و سریع التبخیری است که از، یکی از اسیدهای معدنی یا آلی با الکل، می آید اترسل، ماده ای که از گرفتن یک مولکول آب از دو مولکول الکل حاصل شود اتر اکسید
هندی رامشگر پایکوب لاتینی کشیش
آب، بابا، والد، باب
مخفف بدتر
شال گذشته، سال پیش
رزمه و بقچه ای که جامه در آن نهند
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
جواز، بلیط، گذرنامه
نوعی منسوج پشمین
آهار زننده
نوار پهن که سربازان و چارپاران و بعضی مردم بساق پاپیچندمچ پیچ پاپیچ، کرکهای بسیار ریز و درهم تافته در روی بعضی از اندامهای گیاهی خصوصا برگ و گل و ساقه
نوار پهن که سربازان و چارپاران و بعضی مردم بساق پاپیچندمچ پیچ پاپیچ، کرکهای بسیار ریز و درهم تافته در روی بعضی از اندامهای گیاهی خصوصا برگ و گل و ساقه. چکش بزرگ فولادین که آهنگران بدان آهن و پولاد و مانند آن کوبند آهن کوب کوبن کوبیازه مرزبه گزینه پکوک
مبهوت، متحیر
توبه، استغفار
پارسی تازی گشته چتر
وسیله ای باشد که برای محافظت از آفتاب یا جلوگیری از باران و برف بر بالای سر نگاه دارند، سایبان هم گویند
مکر و عذر کردن، فریفتن، خبیث و فاسد شدن نفس
آهاری که بر کاغذ و جامه مالند
بی معنی مزخرف لاطایل، منحرف از راه راست: از راه پرت افتاده است. یا از مرحله پرت است دور از اصل موضوع است: (وقتی دیدم لیدیا اینقدر از مرحله پرت است ناچار شدم بوی گفتم) (دشتی)، گیج. اسباب خرده و ریزه متفرقه
پرده و حجاب و نقاب پوشیدن
آگهی
ولد، فرزند، مقابل دختر
پسر
یک حصه از چهار حصه روز و چهار حصه شب (بیشتر در هندوستان متداول است) بهر