جدول جو
جدول جو

معنی پاکم - جستجوی لغت در جدول جو

پاکم
(کُ)
قدیس پاکم، یکی از دعات عیسوی به مصر علیا و او را ذکرانی است به 14 مه. مولد در حدود 292 و وفات 308 م
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکر
تصویر پاکر
(پسرانه)
نام پسر ارد پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پچکم
تصویر پچکم
بجکم، ایوان، صفه، بارگاه، خانۀ تابستانی که از همه طرف در و پنجره داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکت
تصویر پاکت
کیسۀ کاغذی یا پلاستیکی که در آن نامه یا چیز دیگر بگذارند، بستۀ کوچک کاغذی یا مقوایی مثلاً پاکت سیگار، کنایه از نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
پاک بودن، پاکیزگی، برای مثال شب سیاه بدان زلفکان تو ماند / سپیدروز به پاکی رخان تو ماند (دقیقی - ۹۷)، کنایه از پاکدامنی، عفت، استره، تیغ سرتراشی، چاقوی کوچکی که هنگام حجامت و خون گرفتن پوست بدن را با آن خراش می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
بشکم، ایوان، صفه، بارگاه، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
فرمانده، فرمانروا، فرماندار، قاضی، داور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
بیکار، بیکاره، از کار افتاده، ناچیزشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
ایوان و بارگاه پچکم بچکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
از کار افتاده، ناچیز شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکت
تصویر پاکت
محفظه کاغذ نامه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکج
تصویر پاکج
کسی که پای او کج باشد کج پای
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و اتومبیل و درشکه و غیره چاروا مرکوب مطیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
عفت، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
((کِ))
فرماندار، والی، جمع حکام، قاضی، داور، آن که بر دیگران حکومت کند، شرع عالمی روحانی که بر امور شرعی مردم حکومت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
((پَ کَ))
بی کار و ناچیز و از کار افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
((پِ کَ))
ایوان و بارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پچکم
تصویر پچکم
((پِ کَ))
خانه ای که از همه سوی در و پنجره دارد، گرگ، ذئب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
وضع یا کیفیت پاک بودن
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
ورقه کاغذی تا شده که نامه و غیره را در آن گذارند و در آن را می چسبانند و به جایی ارسال می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
Pureness, Purity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
Reigning, Ruler
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
czystość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
pureza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
统治的 , 统治者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
纯净 , 纯洁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
panujący, (PL) władca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
regierend, (DE) Herrscher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
пануючий , правитель
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
чистота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
Reinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
царствующий , правитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
чистота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حاکم
تصویر حاکم
reinante, (PT) governante
دیکشنری فارسی به پرتغالی