- پاژن
- پازن
معنی پاژن - جستجوی لغت در جدول جو
- پاژن
- بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پازن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دریچه، و کفش هم گویند
دریچه، کفش
پاسنه
پاچه، پاچنگ
مالش و آزار پازخ
بز نر کوهی رنگ وعل فارسی
سر دوشی
پاچه، پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا، پای پخته شدۀ گوسفند، بز یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کم بنیه، لاغر و مبتلایان به امراض ریه نافع است، بازه، پایچه
پازن، بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن
بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن
مهبل، رحم
آزار، مالش، برای مثال پاسار می کند من و خوبان را / تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش (ناصرخسرو۱ - ۲۸۷) ، پامال
مالیات
باج باز
فرانسوی هم: پیشوندی که برسر برخی از واژگان می آید هندی تمبل از گیاهان تنبول
زغن گوشت ربا غلیواج
تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، تملول، تنبول
نوعی فلوت
نوعی فلوت
عنوان، لقب