معنی پازن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پازن
پازن
- پازن
- بُزِ کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژَن
فرهنگ فارسی عمید
پازن
- پازن
- رَنگ. بز کوهی. (برهان). وَعل فارسی. اُیَّل. تیس جبلی. بُزل (مولَّد پازهر حیوانی)
لغت نامه دهخدا
پازی
- پازی
- گیاهی از تیره اسفناجیان که جزو دسته چغندر است و مانند آن در ریشه اش مواد غذایی اندوخته میکند سلق پاژو سلیقه. سلقی
فرهنگ لغت هوشیار
پازه
- پازه
- پاچه. یا کیک در پازه افتادن، کیک در شلوار کسی افتادن مشوش و شوریده و هراسان شدن
فرهنگ لغت هوشیار