جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
تحت، تحتانی، زیر، زیرین، سفل، پست، دون، فرود، فرودین، مقابل بالا و بالائین: فرستاده گر کشتن آئین بدی سرت را کنون جای پائین بدی، اسدی، به تبعیت فرهنگ نویسان این شاهد نوشته شد و بی شبهه مصراع دوم، ’سرت را کنون خاک بالین بدی’، بوده است، صف ّ نعال، ، ذیل، دامنه، پای: بپائین که شاه خفته بناز شده یک زمان از شب دیرباز، فردوسی، ، از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سرین و بالین: در بستر بد یار و من از دوستی او گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین، ؟ (از فرهنگ اسدی نسخۀ خطی نخجوانی)، پر از درّ خوشاب بالین اوی عقیق و زبرجد بپائین اوی، فردوسی، سرین سوده پائین فروریخته، نظامی، - پائین آمدن، فرود آمدن، هبوط، هابط شدن، بزیر آمدن، منحطّ شدن، انحطاط: پائین آمدن قیمت غله و جز آن، ارزان شدن آن، تنزل کردن آن، نازل شدن آن، -، خوابیدن و فروریختن و رمبیدن سقف و دیوار و چاه و جز آن، - پائین آوردن، فروآوردن، هبوط دادن، هابط کردن، - پائین افتاده بودن شکم، بمزاح، گرسنه گردیده بودن، - پائین انداختن، فروافکندن، - پائین رفتن، هبوط، - پائین کشیدن (چراغ را)، روشنی چراغ را فرود آوردن چندانکه به فرومردن نزدیک شود، مقابل برکردن
تحت، تحتانی، زیر، زیرین، سِفل، پست، دون، فرود، فرودین، مقابل بالا و بالائین: فرستاده گر کشتن آئین بدی سرت را کنون جای پائین بدی، اسدی، به تبعیت فرهنگ نویسان این شاهد نوشته شد و بی شبهه مصراع دوم، ’سرت را کنون خاک بالین بدی’، بوده است، صف ّ نعال، ، ذیل، دامنه، پای: بپائین کُه شاه خفته بناز شده یک زمان از شب دیرباز، فردوسی، ، از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سَرین و بالین: در بستر بُد یار و من از دوستی او گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین، ؟ (از فرهنگ اسدی نسخۀ خطی نخجوانی)، پر از درّ خوشاب بالین اوی عقیق و زبرجد بپائین اوی، فردوسی، سَرین سوده پائین فروریخته، نظامی، - پائین آمدن، فرود آمدن، هبوط، هابط شدن، بزیر آمدن، منحطّ شدن، انحطاط: پائین آمدن ِ قیمت غله و جز آن، ارزان شدن ِ آن، تنزل کردن ِ آن، نازل شدن ِ آن، -، خوابیدن و فروریختن و رُمبیدن سقف و دیوار و چاه و جز آن، - پائین آوردن، فروآوردن، هبوط دادن، هابط کردن، - پائین افتاده بودن شکم، بمزاح، گرسنه گردیده بودن، - پائین انداختن، فروافکندن، - پائین رفتن، هبوط، - پائین کشیدن (چراغ را)، روشنی چراغ را فرود آوردن چندانکه به فرومردن نزدیک شود، مقابل برکردن
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد، دارای 150 تن سکنه و آب آن از چشمه ها است. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و ساکنین آن از طایفۀ حسنوند بوده زمستان را به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد، دارای 150 تن سکنه و آب آن از چشمه ها است. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و ساکنین آن از طایفۀ حسنوند بوده زمستان را به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهری به اتازونی در کشور نیوجرزی دارای 8000 تن سکنه و آن مرکز صنعت ریسندگی و کالسکه سازی است، و ناحیه ای به همین نام بر ساحل رود پاسائیک دارای 80000 تن سکنه
شهری به اتازونی در کشور نیوجرزی دارای 8000 تن سکنه و آن مرکز صنعت ریسندگی و کالسکه سازی است، و ناحیه ای به همین نام بر ساحل رود پاسائیک دارای 80000 تن سکنه
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود