جدول جو
جدول جو

معنی پالغ - جستجوی لغت در جدول جو

پالغ
بالغ، پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل
تصویری از پالغ
تصویر پالغ
فرهنگ فارسی عمید
پالغ
(لُ)
بالغ. قدح و سروی گاو بود که بدان می خورند و بعضی کلاجوی را خوانند. سروی گاو بود که قدح سازند. (اسدی). ظن چنان است که از نام ترکی است اما طاسی باشد چوبین که بدان سیکی خورند و سروی گاو که پاک کرده باشند و بدان شرب خورند آنرا پالغ خوانند. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). پیمانۀ شراب بود که از شاخ کرگدن و گاو و دندان فیل و چوب سازند. (جهانگیری). پیمانۀ شرابی را گویند که از شاخ کرگدن و گاو و استخوان فیل و چوب سازند. (برهان). شاخ گاو خالی کرده باشد که بدان شراب خورند و در نسخۀ وفائی و در نسخۀ میرزا آمده که بفتح لام نام ولایتی باشد شمالی و به کسر پیمانه باشد که از چوب یا شاخ سازند و بدان شراب و غیره خورند. در مؤید به باء پارسی و فتح لام آورده است. (سروری) :
بنشان بتارم اندر مرترک خویش را
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.
عماره.
با چنگ سغدیانه و با پالغ و کباب
آمد بخان چاکر خود خواجه با صواب.
عماره.
بدیدش همانجای بر تخت خویش
یکی پالغ و کاسۀ می به پیش.
اسدی.
و رجوع به بالغ شود
لغت نامه دهخدا
پالغ
پیمانه ای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب سازند و بدان شراب خورند بالغ
فرهنگ لغت هوشیار
پالغ
((لُ))
پیمانه ای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب درست کنند
تصویری از پالغ
تصویر پالغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالا
تصویر پالا
پسوند متصل به واژه به معنای پالاینده مثلاً باده پالا، ترشی پالا، خون پالا
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، جنیبت، پالاد
فرهنگ فارسی عمید
تختۀ بیضی شکلی که نقاشان روی دست چپ خود می گیرند و رنگ هایی را که لازم دارند در روی آن آماده و ترکیب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
کسی که به حد بلوغ رسیده، رسنده، رسا، رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالو
تصویر پالو
بالو، زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالش
تصویر پالش
تفحص، جستجو، کاوش، تصفیه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
پای لغز. خطا و جرم و زلّت. (برهان). عثر. عثرت، زمینی که پا در آن لغزد. (رشیدی). جای لغزیدن پا، خرابی. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالا
تصویر پالا
صاف کننده، پالاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تخته بیضی شکل که نقاشان روی دست خود میگیرند که رنگهای لازمه را آماده کنند
فرهنگ لغت هوشیار
پای افزار از چرم گاو که رشته ها در آن بسته اند پای افزار کفش چارق شم بالیک، پاپیچ پاتابه لفافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
رسا، کافی، بسنده، رسنده، بحد بلوغ رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالس
تصویر پالس
تکان، ضربان، نبض، تلفن مدت زمان معینی برای مکالمات تلفنی درون شهری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالش
تصویر پالش
((لِ))
تصفیه، پالایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالا
تصویر پالا
مطلق اسب، اسب نوبتی، جنیبت، پالاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالت
تصویر پالت
((لِ))
شستی نقاشی (تخته رنگ)، سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جابه جا کردن مواد و بسته ها، سازه های مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
((لَ))
پیمانه ای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب درست کنند، پالغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
((لِ))
افزون، بیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
به حد بلوغ رسیده، رسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
Adult, Mature, Grownup
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulte, mature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
ผู้ใหญ่ , ผู้ใหญ่ , สุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
volwassen, volwassene, rijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
dorosły, dojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maduro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
成熟的 , 成人的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
дорослий , зрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
erwachsen, reif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
взрослый , зрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
dewasa, matang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی