زگیل، ثُؤلُول، آژخ، ژخ، دانهای سخت چند عدس یا خردتر که بر اندام آدمی روید و درد نکند و پخته نشود، در بعض مواضع فارس و عراق گوک و بترکی گونیک و بزبان تبریز سگیل و بهندی مسه گویند، (رشیدی)، گوگه: ای عشق ز من دور که بر دل همه رنجی همچون زبر چشم یکی محکم پالو، شاکر بخاری
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود