- پالاون
- ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
معنی پالاون - جستجوی لغت در جدول جو
- پالاون
- ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوق
- پالاون ((وَ))
- صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالوانه، پالونه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدگوی، اسب جنیبت پالا
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
پالودن پالاییدن صاف کردن
یونانی جو رومی از گیاهان جورومی علس
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند
پوششی ضخیم انباشته از کاه، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن
پالان کسی کج بودن: کنایه از رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن
پالان کسی کج بودن: کنایه از رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش می گذارند و بر روی آن بار می بندند یا سوار می شوند، برای مثال آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی - ۳۶)
پاداش یا روز پاداشن. قیامت روز جزا
توسرخ
پاتابه
شاهپرک، پروانه
صاحب قامت بلند
فیلتر، صافی
تصفیه
دیواری که از تخته یا پارچه درست کنند
جواز عبور
فرانسوی دیرینزاد نیمه اول دوران سوم زمین شناسی که خود بدو دوره کوچکتر بنام ائوسن والیگوسن تقسیم میشود. دراین دوره زمین انقلابات کوه زایی بسیار داشته و اکثر کوههای فعلی زمین مربوط باین دوره هستند. همچنین بقایای فسیل شده پستانداران در ته نشستهای این دوره بفراوانی دیده میشود. اصولا ابتدای در ته نشستهای این این دوران با پیدایش آثار اولین پستانداران زمین مشخص است
جستجو کردن، تفحص کردن
آلتی که بدان چیزها را صافی کنند و بپالایند جایگاهی از کرباس و غیره که در وی چیزی پالایند آبکش پرویزن ماشوب ماشوبه ترشی پالا پالاوان پالاون پالوانه صافی مصفات
مصفی کردن، پالیدن، از صافی گذرانیدن، صاف کردن
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
پالودن تصفیه صافی کردن، توسعا وضع خط تصفیه (گناه و مانند آن)، آنچه بدان چیزی صافی کنند چون کفگیر حلواییان و مانند آن پالاوان پالاون پالونه، تراوش ترابش زهیدن زهش نتع، دفع کثافات بدن دفع فضول استفراغ ترشح، پارگینی که در فاضل آب حمام گرد آید گند آب حمام. یا پالایش نفت. تصفیه نفت. صافی کردن، تصفیه
در حال پالودن و پالاییدن
پالهنگ
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
ستون بزرگ شه تیر
آهن و پولاد هندی پولاد و شمشیر جوهر دار
اسب جنیبت اسب کوتل پالاد
فرانسوی تاژ (جواهرات سلطنتی ایران)
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی