جدول جو
جدول جو

معنی پالاون - جستجوی لغت در جدول جو

پالاون
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوق
تصویری از پالاون
تصویر پالاون
فرهنگ فارسی عمید
پالاون
(وَ)
پالونه. مصفات. صافی راووق. آبکش. ترشی پالا. زازل. (جهانگیری). پالاوان. سماق پالا. اردن:
وصف دروغ نیز دروغ است از آنک
با نان رود طبیعت پالاونش.
ناصرخسرو.
افشره خون دل از چشم او
ریخته پالاون مژگان فرو.
ابوشعیب (ازفرهنگی خطی)
لغت نامه دهخدا
پالاون
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
فرهنگ لغت هوشیار
پالاون
((وَ))
صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالوانه، پالونه
تصویری از پالاون
تصویر پالاون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش می گذارند و بر روی آن بار می بندند یا سوار می شوند، برای مثال آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی - ۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاداشن
تصویر پاداشن
مزد، برای مثال شتاب گیرد و گرمی به وقت پاداشن / صبور گردد و آهسته وقت بادافراه (فرخی - ۳۵۶) سزای عمل، سزا، جزا
فرهنگ فارسی عمید
(پْلا / پِ وِ)
نام شهری در آلمان (ساکس) دارای 112000 تن سکنه. مرکز بزرگ صنعت قلاب دوزی (برودری) و منسوجات است
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
بدگوی، پالا. اسب جنیبت. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
رجوع به پالاد شود، در جهانگیری با واو ضبط کرده و آنرا بمعنی اسب جنیبت دانسته و این بیت را از شمس فخری شاهد آورده است:
شهنشهی که کشد بخت در مواکب او
چو نقره خنگ و سمند فلک دو صد پالاو،
و شواهد از گفته های شمس فخری سند صحت هیچ دعوی لغوی نیست چه او غالباً الفاظ را غلط خوانده و بغلط هم نظم کرده است و ظاهراً این کلمه مصحف پالاد است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یکی از پشته ها و تلال هفتگانه روم قدیم که بنابر روایات کهن نخستین مساکن رومیان بدانجا بنا شده است و رجوع به پالاسیوم شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ اَ تَ)
پالودن و پالایش و صاف کردن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
پالاون، ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزها در آن صاف کنند وآنرا ترشی پالا گویند، (برهان)، ظرفی بود مانند طبقی که در آن سوراخ بسیار باشد مثل کفگیر که طباخان و حلوائیان آنرا بر سر دیگ نهند و روغن و شیره و ترشیها و امثال آنرا بدان صاف کنند، زازل، ترشی پالا، آردن، (جهانگیری)، آبکش، ماشو، ماشوب، رجوع به پالاون شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
دانه ای است شبیه به گندم و آن را حنطۀ رومیه خوانند. گرم و تر است. با سرکه بر جرب طلا کنند نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). به یونانی خندروس گویند. (تحفۀ حکیم مؤمن از حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاتاوی
تصویر پاتاوی
توسرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
روی، هفت جوش که عبارت از آلیاژ فلز می باشد و آنها عبارتند از: طلا و نقره و مس و قلع و سرب و آهن و روی، مس زرد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دیرینزاد نیمه اول دوران سوم زمین شناسی که خود بدو دوره کوچکتر بنام ائوسن والیگوسن تقسیم میشود. دراین دوره زمین انقلابات کوه زایی بسیار داشته و اکثر کوههای فعلی زمین مربوط باین دوره هستند. همچنین بقایای فسیل شده پستانداران در ته نشستهای این دوره بفراوانی دیده میشود. اصولا ابتدای در ته نشستهای این این دوران با پیدایش آثار اولین پستانداران زمین مشخص است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاساوان
تصویر پاساوان
جواز عبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
دیواری که از تخته یا پارچه درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالحون
تصویر طالحون
جمع طالح، تباه ها، بدکرداران
فرهنگ لغت هوشیار
ستمکار ستمگر مردم آزار جمع ظلام ظلمه ظالمون ظالمین، جمع ظالم، بنگرید به ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالاور
تصویر بالاور
صاحب قامت بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوه
تصویر پاتاوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاداشن
تصویر پاداشن
پاداش یا روز پاداشن. قیامت روز جزا
فرهنگ لغت هوشیار
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالاون
تصویر خالاون
یونانی جو رومی از گیاهان جورومی علس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالادن
تصویر پالادن
پالودن پالاییدن صاف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاوه
تصویر پالاوه
بدگوی، اسب جنیبت پالا
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته روغن زفت چکیده زفت اسانس حاصل از جوشاندن را زفت گویند. توضیح زفت صمغی است که از گیاهان مختلف خصوصا گیاهان تیره مخروطیان و گونه های صنوبر گرفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالان
تصویر پالان
پوششی ضخیم انباشته از کاه، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن
پالان کسی کج بودن: کنایه از رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالان
تصویر پالان
اکاف
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر دید پالان پاکیزه نو داشت، دلیل است که زن مستور سازگاری بخواهد و از او خیر و منفعت یابد. اگر بیند پالان درشت و چرکین داشت، دلیل است که زنی از ستیزه روی و ناسازگار و از وی مضرت بیند. جابر مغربی
پالان دیدن در خواب زن است. اگر بیند پالان داشت یا از شخصی به بها خرید، دلیل که زن خواهد یا کنیزک خرد. اگر بیند پالان بر پشت داشت، دلیل که مطیع و فرمانبردار زن شود و بر وی مستولی گردد. اگر بیند پالان از وی ضایع شد، دلیل است که زن از وی جدا شود و یا طلاقش دهد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
پلان
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی