جدول جو
جدول جو

معنی پاسکوت - جستجوی لغت در جدول جو

پاسکوت
آشغال درون بینی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه، مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
ترازوی بزرگ برای وزن کردن بارهای سنگین مانند کامیون و بار آن، ساختمانی که این ترازو در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاسکوی
تصویر لاسکوی
پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه سهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
مشایعت، همراهی، هیئت مشایعت کنندگان، گروهی که برای محافظت یا احترام همراه شخص مهمی حرکت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایکوت
تصویر بایکوت
تصمیم دسته جمعی چند شخص، شرکت یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی، تحریم
فرهنگ فارسی عمید
کلمه فرانسوی که در فارسی نیز در برابر قپان (بخصوص قپانهای عظیم) برای وزن کردن کالاهای سنگین و کامیونها و غیر آن بکار میرود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
پرنس نشین بومی امپراتوری انگلیس در هندوستان که در میان شبه جزیره کتیور واقع است و سکنۀ آن 61000 تن میباشد. این شهر در خطۀ گجرات و در 93هزارگزی شمال شرقی جوانک است
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نام جانورکی است کوچک و خوش آواز. (برهان). ظاهراً سیره یا مرغ کوچک دیگری است و یا پرندۀ کوچکی که امروز سسک نامیده میشود. بعضی این را به معنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی از موسیقی گمان برده اند ولی من شاهدی برای آن نیافتم و بیت ذیل منوچهری ظاهراً منشاء این غلط و اشتباه است:
خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی
از درختی به درختی شود و گوید آه.
لاسکوی در این شعر مثل طنبوره مفعول زدن نیست بلکه مبتدای جملۀ بعد است معطوف به خول و فاعل فعل شدن به معنی رفتن و نام مرغی است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام ولایتی است در میانۀ هند بنا بروایت سنگهت. (تحقیق ماللهند ص 153)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آنچه که مسکوت گذاشته نشده است. در جریان
لغت نامه دهخدا
بلز، مهندس و طبیعی دان و فیلسوف و نویسندۀ فرانسه، مولد بسال 1623م، 1032/ هجری قمری در شهر کلرمونت فراند، و وفات در سنۀ 1662م، 1072/ از هجری قمری اوان کودکی آثار ذکاء و فطنت در وی پدیدار بود چنانکه بقول خواهرش (ژیلبرت) در دوازده سالگی بدون استعانت از کتابی اولین قضایای هندسۀ اقلیدس بشناخت و در شانزده سالگی رساله ای در باب قطع مخروطات نوشت که مایۀ اعجاب دکارت شد، و در هجده سالگی ماشین محاسبه را اختراع کرد و قوانین ثقل هوا و موازنۀ سوائل و مثلثات ریاضی و حساب اتفاقات و ضغطۀ مائی و غیره از مبتکرات اوست، آثار وی با سادگی و استحکام کلام همراه است و ازینروی در صف اول نثرنویسان فرانسه بشمار آمده است
ژیلبرت، خواهر بزرگ بلز پاسکال مشهور به مادام پریه وی رساله ای در ترجمه حیات بلز پاسکال دارد، مولد او بسال 1620م، 1209/ هجری قمری و وفات در سنۀ 1687م، 1098/ هجری قمری
ژاکلین، خواهر بلز پاسکال، پیرو عقیدۀ ژانسنیسم، مولد او در کلرمون بسال 1625م، 1034/ هجری قمری و وفات در سنۀ 1661م، 1071/ هجری قمری
گی د کرم، آنتی پاپ (باباالدجّال) از سال 1164 تا 1168م، 559/ تا 563 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
یوهان راینهولد، سپاهی و سائس معروف از مردم لیونی ازصاحب منصبان پطر کبیر، مولد بسال 1660م، مطابق 1071 هجری قمری و وفات بسال 1707م، مطابق با 1119 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قریه ای است از توابع حماه. (معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
والتر. رجوع به اسکات (والتر) شود، کهنه. مندرس:
آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز
بانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
جان. یکی از دانشمندان معروف ایرلاند. وی در قرن 9 میلادی میزیست و سمت راهبی داشت. آثار علمی و فلسفی بزبان لاتین دارد و بواسطۀ تمایل بآزادی افکار و دوری از موهومات منظور نظر پاپ نشده و در زمرۀ گناهکاران درآمده است
جان. یکی از دانشمندان مشهور اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیسته و بفلسفه و علوم عقلی اشتغال داشته است
مایکل. یکی از علمای اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیست و به علوم و فنون عصر خود اشتغال ورزید
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
تلفظ فرانسوی اسکات، نام باستانی مردم اسکاتلند
لغت نامه دهخدا
اتین دنی - دوک، از رجال سیاست فرانسه، مولد بسال 1767م، 1180/ هجری قمری در پاریس و وفات در سنۀ 1862م، 1278/ هجری قمری وی بعهد سلطنت لوئی فیلیپ رئیس شورای عالی بود و بسال 1837م، / 1252 هجری قمری به وزارت عدلیه رسید و از او یادداشتهائی دلکش و زیبا باقی است
لغت نامه دهخدا
ناخاموش در کار آنچه که مسکوت گذاشته نشده، آنچه که درجریان است مقابل مسکوت
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک و خوش آواز (سیره یا سسک) : خول طنبوره توگویی زند و لاسکوی از درختی بدرختی شود و گوید آه. توضیح بعضی این کلمه را بمعنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی موسیقی گمان برده اند ولی شاهدی برای آن یافته نشد و ظاهرا بیت فوق از منوچهری منشا این اشتباه گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
پروانه برای آزادی رفت و آمد اشخاص از مملکتی بمملکت دیگر گذرنامه جواز عبور پته تذکره باشبرد، اجازه عبور بکشتی بازرگانی از آبهای ساحلی مملکتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه، جواز سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
برای وزن کردن کالای سنگین و کامیون و غیر آن بکار میرود، قپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
عده ای سربازمستحفظ وملازم رکاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
دستگاهی است برای اندازه گیری وزن های سنگین تجاری، قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایکوت
تصویر بایکوت
طرد کردن، تحریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسکال
تصویر پاسکال
قانونی در باب انتقال فشار در سیالات (مایعات و گازها)، هر فشاری که بر نقطه ای از یک جسم سیال که در حال تعادل است وارد شود عیناً به همه اجزای آن سیال منتقل می شود. (برگرفته از نام بلز پاسکال ریاضی دان، فیزیکدان و نویسنده فرانسوی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
((پُ))
اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر، گذرنامه، جواز عبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاسکوی
تصویر لاسکوی
((سَ کَ))
پرنده ایست کوچک و خوش آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
((اِ کُ))
مشایعت، همراهی، عده ای سرباز مسلح که برای محافظت یا احترام، همراه شخصیت مهمی حرکت می کنند، همروان (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکوتر
تصویر اسکوتر
((اِ تِ))
روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
ترازو، ترازوی بزرگ، قپان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خلط شده ی داخل بینی، پوست روی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام، آرام باش، آرامش یافته، آرامش داده شده
دیکشنری اردو به فارسی