- پاسپار
- لگد کوب، پایمال شده
معنی پاسپار - جستجوی لغت در جدول جو
- پاسپار
- پایمال شده، لگدمال شده، لگدکوب، پامال
پاسپار کردن: پاسپر کردن، لگدکوب کردن
- پاسپار ((س ِ))
- لگد، لگد کوب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محافظ
پاره پاره تکه تکه لت لت لخت لخت
سرهنگ شهربانی
سوارپا پیاده جلد و چابک
نگهبان، مراقب، پاسبان
پاس دارنده، نگهبان، مراقب
پایور شهربانی مانند سرهنگ ارتش
نگهبان، مراقب، نگه داری کننده
پاسپار
پامال، لگد
پاسپار، پایمال شده، لگدمال شده، لگدکوب، پامال
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند
پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
لگد، تیپا، کلاف افقی چارچوب در و پنجره
پاسار کردن
پاسپر کردن، لگدکوب کردن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
گذرنامه
مسافر، عازم
اسوار سوار
توانگر، بااعتبار، معتبر
(مبهمات) فلان بهمان. یا با ستار و بیستار. فلان و بهمان
سپارنده دل، دلدادگی
پلیس، آژان
برقرار، مقاوم
قدردان
شکور شاکر شکر گزار حقگزار
سپاسگزار، شکور، شاکر
جای پاسبان، جای دیده بانان
پاسبانی، رعایت احترام حرمت