جدول جو
جدول جو

معنی پاستار - جستجوی لغت در جدول جو

پاستار
لگد، (فرهنگ رشیدی) :
چون شدندی چو بیهشان در خواب
پاستاری به پاسبانش زدند،
؟ (از فرهنگ رشیدی)،
و ظاهراً این صورت مصحف پاسپار است، رجوع به پاسپار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داستار
تصویر داستار
لال، سمسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسدار
تصویر پاسدار
پاس دارنده، نگهبان، مراقب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسیار
تصویر پاسیار
پایور شهربانی مانند سرهنگ ارتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسپار
تصویر پاسپار
پایمال شده، لگدمال شده، لگدکوب، پامال
پاسپار کردن: پاسپر کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستار
تصویر باستار
اشاره به شخص یا چیز مجهول و غیرمعلوم، فلان
باستار و بیستار: فلان و بهمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستار
تصویر باستار
(مبهمات) فلان بهمان. یا با ستار و بیستار. فلان و بهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسیار
تصویر پاسیار
سرهنگ شهربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسوار
تصویر پاسوار
سوارپا پیاده جلد و چابک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسدار
تصویر پاسدار
نگهبان، مراقب، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسپار
تصویر پاسپار
لگد کوب، پایمال شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داستار
تصویر داستار
دلال سمسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داستار
تصویر داستار
داسار، دلال، سمسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
((پَ رَ))
خدمتکار، خادم، غلام، کنیز، کسی که خدمت بیماران می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسپار
تصویر پاسپار
((س ِ))
لگد، لگد کوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسدار
تصویر پاسدار
نگهبان، مراقب، نگه داری کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستار
تصویر باستار
((سْ))
بیستار، (مبهمات) فلان، بهمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسوار
تصویر پاسوار
((سَ))
پیاده جلد و چابک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسدار
تصویر پاسدار
محافظ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Caregiver
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
soignant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
pengasuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
ผู้ดูแล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
verzorger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
看护
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
caregiver
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
opiekun
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
опікун
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Pflegekraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
сиделка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
देखभाल करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی