پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، فراستوک، فراشتوک ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، ترشی پالا، راوق
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بَلوایه، چِلچِله، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، فراستوک، فراشتوک ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاوَن، پالایه، تُرُشی پالا، راوَق
شادمان، خوشحال، خوش وخرم، برای مثال در این گیتی سراسر گر بگردی / خردمندی نیابی شادمانه (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)، بر آنچه داری در دست شادمانه مباش / وز آنچه از کف تو رفت از آن دریغ مخور (ناصرخسرو - ۲۶۸)، توام با شادی و خوشحالی، جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
شادمان، خوشحال، خوش وخرم، برای مِثال در این گیتی سراسر گر بگردی / خردمندی نیابی شادمانه (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)، بر آنچه داری در دست شادمانه مباش / وز آنچه از کف تو رفت از آن دریغ مخور (ناصرخسرو - ۲۶۸)، توام با شادی و خوشحالی، جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
بالکانه. دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر چوبین باشد. پنجره. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). دریچه. (فرهنگ جهانگیری). در مشبک بود یعنی دریچه باشد در دیوار خانه که از پس آن بیرون نگرند چون شبکه مشبک اگر آهنین بود و اگر چوبین بود، آنرا نیزپنجره گویند و مردم را ببینند و مردم ایشان را نبینند. (اوبهی) : بهشت آئین سرائی را بپرداخت ز هرگونه در او تمثالها ساخت ز عود و چندن او را آستانه درش سیمین و زرین پالکانه. رودکی یا ابوالمثل. برآستانۀ وحدت سقیم خوشتر دل بپالکانۀ جنت عقیم به جوزا. خاقانی. ترسم ز پالکانۀ دیده فروجهد این چند قطره خون که محل وفای تست. کمال اسماعیل. مشبّکات رواق سپهر پیروزه ز پالکانۀ ایوان تست پنجره ای. خواجۀ شمس الدین محمد ورکانی (از فرهنگ جهانگیری). ، غرفه. (رشیدی). ستاوند، بام بلند: از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم وز ورای پالکانۀ چرخ بینی منظرم. خاقانی. ، شروع در درو کردن غله، پاسنگ ترازو
بالکانه. دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر چوبین باشد. پنجره. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). دریچه. (فرهنگ جهانگیری). در مشبک بود یعنی دریچه باشد در دیوار خانه که از پس آن بیرون نگرند چون شبکه مشبک اگر آهنین بود و اگر چوبین بود، آنرا نیزپنجره گویند و مردم را ببینند و مردم ایشان را نبینند. (اوبهی) : بهشت آئین سرائی را بپرداخت ز هرگونه در او تمثالها ساخت ز عود و چندن او را آستانه درش سیمین و زرین پالکانه. رودکی یا ابوالمثل. برآستانۀ وحدت سقیم خوشتر دل بپالکانۀ جنت عقیم به جوزا. خاقانی. ترسم ز پالکانۀ دیده فروجهد این چند قطره خون که محل وفای تست. کمال اسماعیل. مشبّکات رواق سپهر پیروزه ز پالکانۀ ایوان تست پنجره ای. خواجۀ شمس الدین محمد ورکانی (از فرهنگ جهانگیری). ، غرفه. (رشیدی). ستاوند، بام بلند: از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم وز ورای پالکانۀ چرخ بینی منظرم. خاقانی. ، شروع در درو کردن غله، پاسنگ ترازو
ایالتی از فرانسه مرکب از آرتوا و بولونه و کالزی و پون تیو. و پنج ناحیه و چهل و شش بلوک و 905 قصبه و 1205191 تن سکنه دارد. و تسمیۀ آن بدین نام برای قرب با تنگۀ پادکاله است تنگه یا بابی کم عمق میان فرانسه و انگلستان به پهنای 31 هزارگز که دریای مانش را به بحر شمال متصل میکند و کشتی رانی آن مهم است
ایالتی از فرانسه مرکب از آرتوا و بولونه و کالزی و پون تیو. و پنج ناحیه و چهل و شش بلوک و 905 قصبه و 1205191 تن سکنه دارد. و تسمیۀ آن بدین نام برای ِ قرب با تنگۀ پادکاله است تنگه یا بابی کم عمق میان فرانسه و انگلستان به پهنای 31 هزارگز که دریای مانش را به بحر شمال متصل میکند و کشتی رانی آن مهم است
حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه) تهیه کنند: کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند. (ابوالعباس لفا اق. 497)
حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه) تهیه کنند: کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند. (ابوالعباس لفا اق. 497)