جدول جو
جدول جو

معنی پاخیره - جستجوی لغت در جدول جو

پاخیره
(رَ / رِ)
رهص. پی. بنای دیوار و خانه. (برهان)
لغت نامه دهخدا
پاخیره
بنای دیوار و خانه ذ پی
تصویری از پاخیره
تصویر پاخیره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخیده
تصویر پرخیده
(دخترانه)
از لغات اساطیری است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پالیده
تصویر پالیده
صافی کرده، صافی شده، کاویده، جستجوشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسیده
تصویر پاسیده
پاس داشته، نگهبانی شده، لمس شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واخیده
تصویر واخیده
ویژگی پشم یا پنبۀ حلاجی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاخوره
تصویر پاخوره
نشستنگاهی که در کنار در خانه درست کنند، سکوی در خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
سنگ یا چیز دیگر که با آن چرک پاشنۀ پا را پاک کنند، سنگ پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخیده
تصویر فاخیده
ازهم جداشده، پنبۀ حلاجی شده
فرهنگ فارسی عمید
نصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده مثلاً تاخیرۀ تو چنین بوده، بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
ریخته شده، پراکنده شده
فرهنگ فارسی عمید
(خَ رَ / رِ / خِ رَ / رَ)
صفه و نشیمنی که پیش در خانه سازند. (برهان). سکوی در خانه
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
بنّا. راز. دیوارگر. گلکار. (برهان). کسی که بنای دیوار و خانه کند. رهّاص
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
بخت و طالع و سرنوشت را گویند و بمعنی نصیب و قسمت و آنچه بر آن زایند و برآیند هم هست، چنانکه گویند ’تاخیرۀ تو چنین بود’ یعنی طالع تو چنین بود و بر آن زادی و برآمدی. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). چنان بودکه مثل زنند که تاخیرۀ تو چنان بود و بر آن بود یعنی بر آن بزادی و بر آن پدید آمدی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
تاخیرۀ تو نه بدان زده است (کذا)
کایدر بسیار بمانی بدان.
مخلدی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
تأنیث اخیر
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
سنگ و جز آن که شوخ پای بدان سترند. سنگ پا: قیشور، سنگ پاخاره. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسفره
تصویر پاسفره
ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
منسوب و مربوط بسال گذشته منسوب به پار پارسالین پارین: (که تقویم پارینه نایدبکار) (سعدی)، سال گذشته سال پیش پار، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
تمیز، بی آلایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیده
تصویر پالیده
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاییزه
تصویر پاییزه
پاییزی مقابل بهاره: کشت پاییزه
فرهنگ لغت هوشیار
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیزه
تصویر پائیزه
پایزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیره
تصویر باسیره
شاعر، تاریخگو، قصه خوان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره لوگانیها که بعضی از گونه هایش بشکل درختچه نیز میباشد. برگهایش بیضوی شکل و 3 تا 5 رگبرگ اصلی بمحاذات دمبرگ آن در طول برگ قرار دارد باقلای اجناز باقلای مسهل هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیله
تصویر پاتیله
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچیده
تصویر پاچیده
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخره
تصویر پاخره
صفه و نشیمنی که پیش در خانه سازند صفه سکوی در خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
بخت و طالع و سرنوشت را گویند. و بمعنی نصیب و قسمت هم هست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
پاخار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخوشه
تصویر پاخوشه
آنچه از دم خوشه انگور بر درخت مانده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخره
تصویر پاخره
((خَ یا خِ رِ))
سکویی که کنار در خانه برای نشستن درست می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
((رِ))
بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارینه
تصویر پارینه
قدیمی، ماضی
فرهنگ واژه فارسی سره