- پاتیلچه
- دیگ کوچک تیانچه پاتیله
معنی پاتیلچه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
پاتیله
دهانه هر یک از دو بخش شلوار. رجلان، پاچه گاو و گوسفند و مانند آن کراع
دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
پاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مست مست شدن و از پا درآمدن
پاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مست مست شدن و از پا درآمدن
پاتیل، دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، ذباله
پاچه، پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا، پای پخته شدۀ گوسفند، بز یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کم بنیه، لاغر و مبتلایان به امراض ریه نافع است، بازه، پاژه
سیاه مست
دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام، پاتله
((چِ))
فرهنگ فارسی معین
پاچه، ساق پا از زانو تا سر سم پای گوسفند و گاو، خوراکی که از دست و پای گوسفند درست کنند، یکی از دو لنگه شلوار، لبه پایینی شلوار