- پاتیله
- دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
معنی پاتیله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
دیگ کوچک تیانچه پاتیله
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
پاتیله
دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
پاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مست مست شدن و از پا درآمدن
پاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مست مست شدن و از پا درآمدن
پاتیل، دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، ذباله
سیاه مست
دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام، پاتله
بنای دیوار و خانه ذ پی
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
کفش پای افزار. توضیح دهخدا در امثال و حکم ج 2 ص 788 آورده: (در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم ار غواص را پا چپله نیست) مولوی و در حاشیه نوشته: (این کلمه در فرهنگها (پاچیله) ضبط شده است و همین شعر حضرت جلالالدین محمد بلخی را نیز شاهد آورده اند ولی حضرت آقا سید احمد ادیب پیشاوری... این لغت را (پاچپله) میدانند و میفرمایند که در افغانستان بمعنی کفش و پا افزار هم امروز مستعمل است و نیز از قول آقا سید محمد علی داعی الاسلام نقل فرمودند که در هند نیز چپلا بمعنی پاپوش است) و هم دهخدا در لغت نامه ذیل پاچپله نویسند: (مرحوم ادیب پیشاوری می فرمود که این کلمه در افغانستان (پاچپله) است و پاچیله لغت نویسان غلط است و باز از بعض افغانیان پرسیدم آنها نیز قول مرحوم ادیب را تاء یید کردند) داعی الاسلام در فرهنگ خود (پاچپله) را بمعنی کفش و پا افزار با بیت مذکور از مولوی و بیت ذیل از نظامی: (برون کن پا ازین پاچپله تنگ که کفش تنگ دارد پای را لنگ) آورده نویسد: (فرهنگ نویسان شعری این لفظ را پاچیله ضبط کردند و در چاپها هم اشعار مذکور مطابق فرهنگها چاپ شده لیکن چون در السه ولایتی افغانستان و خراسان لفظ (چپله) برای قسمی از کفش موجود است و در زبان اردو هم (چپل) بمعنی قسمی از کفش موجود است پس باید صحیح همان چپله باشد نه چیله)
پاتنی
پاتابه
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
گیاهی از تیره لوگانیها که بعضی از گونه هایش بشکل درختچه نیز میباشد. برگهایش بیضوی شکل و 3 تا 5 رگبرگ اصلی بمحاذات دمبرگ آن در طول برگ قرار دارد باقلای اجناز باقلای مسهل هندی
دیگ مسی دهان گشاد که ته آن گرد است
دیگ دهن گشاد حلوا پزی
قدیمی، ماضی
پایزه
پاییزی مقابل بهاره: کشت پاییزه
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
منسوب و مربوط بسال گذشته منسوب به پار پارسالین پارین: (که تقویم پارینه نایدبکار) (سعدی)، سال گذشته سال پیش پار، کهنه
آب کوپیل
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
تمیز، بی آلایش
نیرنگ باز، مکار، دغل
ریسمانی که بر پای اسب و استر گذارند
ریخته شده، پراکنده شده
هاون سنگی یا فلزی، هاون
پاس داشته، نگهبانی شده، لمس شده
صافی کرده، صافی شده، کاویده، جستجوشده