جدول جو
جدول جو

معنی پابسته - جستجوی لغت در جدول جو

پابسته
(بَ تَ / تِ)
محبوس. به بندکرده:
دشمنت خسته و بشکسته و پابسته به بند. (از تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
پابسته
آنکه پای وی در قید باشد، محبوس دربند
تصویری از پابسته
تصویر پابسته
فرهنگ لغت هوشیار
پابسته
مقید
تصویری از پابسته
تصویر پابسته
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایسته
تصویر پایسته
پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
ویژگی آنچه مربوط و متعلق به چیز دیگر است، مرتبط، خویش، نزدیک، فامیل، نیازمند، بسته مثلاً زندگی او وابسته به آن قرص بود
فرهنگ فارسی عمید
(یِ تَ / تِ)
بقا کرده و پاینده و دائمی را گویند. (برهان). باقی. دائم. پیوسته:
پایسته چون بود پسرا دنیا
چون نیست او نشسته و پابسته.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
مربوط، پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
نبسته، بسته نشده، زخمی که بسته نشده و مرهم برآن ننهاده اند، تن پیلتن راچنان خسته دید همه خستگیهاش نابسته دید. (شا)، آزاد، نامقید، مقابل گرفتار، اسیر، جمع نابستگان، وزان زاری و ناله خستگان ببند اندر آیند نابستگان. (شا) مقابل بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایسته
تصویر پایسته
پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایسته
تصویر پایسته
((یِ تِ))
پاینده، دایم، باقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
((بَ تِ))
مربوط، منسوب، خویشاوند، مأمور دولتی که سفارت آن دولت در کشور دیگر وظایفی را انجام دهد، اتاشه، بازرگانی مأمور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر به امور بازرگانی رسیدگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابسته
تصویر نابسته
نامربوط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
مربوطه، آتاشه، متعلق، مربوط، رابط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
متّكلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
Dependent, Dependently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
dépendant, de manière dépendante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
依存的 , 依存的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
依赖的 , 依赖地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
พึ่งพา , อย่างขึ้นอยู่กับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
תלוי , תָּלוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
tergantung, secara bergantung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
의존적인 , 의존적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
وابستہ , منحصر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
tegemezi, kwa utegemezi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
dipendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
bağımlı, bağımlı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
নির্ভরশীল , নির্ভরশীলভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
आश्रित , आश्रित रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
abhängig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
afhankelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
зависимый , зависимо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
zależny, zależnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
dependiente, dependientemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
dependente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
залежний , залежно
دیکشنری فارسی به اوکراینی