جدول جو
جدول جو

معنی وابسته

وابسته((بَ تِ))
مربوط، منسوب، خویشاوند، مأمور دولتی که سفارت آن دولت در کشور دیگر وظایفی را انجام دهد، اتاشه، بازرگانی مأمور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر به امور بازرگانی رسیدگی کند
تصویری از وابسته
تصویر وابسته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وابسته

وابسته

وابسته
ویژگی آنچه مربوط و متعلق به چیز دیگر است، مرتبط، خویش، نزدیک، فامیل، نیازمند، بسته مثلاً زندگی او وابسته به آن قرص بود
وابسته
فرهنگ فارسی عمید