معنی نابسته نابسته نبسته، بسته نشده، زخمی که بسته نشده و مرهم برآن ننهاده اند، تن پیلتن راچنان خسته دید همه خستگیهاش نابسته دید. (شا)، آزاد، نامقید، مقابل گرفتار، اسیر، جمع نابستگان، وزان زاری و ناله خستگان ببند اندر آیند نابستگان. (شا) مقابل بسته نبسته، بسته نشده، زخمی که بسته نشده و مرهم برآن ننهاده اند، تن پیلتن راچنان خسته دید همه خستگیهاش نابسته دید. (شا)، آزاد، نامقید، مقابل گرفتار، اسیر، جمع نابستگان، وزان زاری و ناله خستگان ببند اندر آیند نابستگان. (شا) مقابل بسته فرهنگ لغت هوشیار